غزل ۱۱۲۷ مولانا

 

۱ وَجْهُکَ مِثْلُ الْقَمَر، قَلْبُکَ مِثْلُ الْحَجَر رُوحُکَ رُوحُ الْبَقا، حُسْنُکَ نُورُ الْبَصَر
۲ دشمنِ تو در هنر، شد به مَثَل دُمِّ خَر چند بِپِیمایی‌اَش؟ نیست فُزون، کَم شُمَر
۳ اُقْسِمُ بِالْعادیات، اَحْلِفُ بِالْمُوریات غَیْرُکَ یا ذَا الصِّلات، فی نَظَری کَالْمَدَر
۴ هرکه به جُز عاشق است، در تُرُشی لایِق است لایِقِ حَلوا شِکَر، لایِقِ سِرکا کَبَر
۵ هَجْرُکَ رُوحی فِداک، زَلْزَلَنی فی هَواکْ کُلُّ کَریمِ سِواک، فَهْوَ خِداعٌ غَرَر
۶ چون سَرِ کَس نیسْتَت، فِتْنه مَکُن دلْ مَبَر چون که بِبُردی دلی، بازمَرانَش زِ دَر
۷ چَشمِ تو چون رهْ زَنَد، رَه‌زده را رَه نِما زُلْفِ تو چون سَر کَشَد، عشوۀ هِنْدو مَخَر
۸ عشقْ بُوَد دِلْسِتان، پَروَرشِ دوستان سَبز و شِکُفته کُند، جانِ تو را چون شَجَر
۹ عشقْ خوش و تازه‌رو، طالِبِ او تازه‌تَر شکلِ جهانْ کُهنه‌‌یی، عاشقِ او کُهنه‌خَر
۱۰ عشق‌خَرانْ جُو به جُو، تا لبِ دریایِ هو کُهنه‌خَران کو به کو، اَسْکی بَبُجْ کِمْدَه وَرْ

 

2 پاسخ
  1. ناصر از آنکارا
    ناصر از آنکارا گفته:

    اَسْکی بَبُجْ کِمْدَه وَر

    جمله‌ای ترکی به معنی: “چه کسی کفش کهنه دارد”

    این جمله که مخصوص افرادی است که کوچه به کوچه میروند و با صدای بلند و جهت خرید اشیای کهنه از مردم می‌پرسند.

    و در سه غزل ۱۱۲۵ و ۱۱۲۷ و ۱۱۳۲ عینا” آمده است.

    پاسخ
    • احسان
      احسان گفته:

      ممنون آقا ناصر از توضیح شما. بنده را به یاد
      ” نمکی، نونِ خشکی” خودمان انداخت

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *