غزل ۱۶ مولانا

 

۱ ای یوسُف آخِر سویِ این یعقوبِ نابینا بیا ای عیسیِ پنهان شده، بر طارَمِ مینا بیا
۲ از هَجْر روزَم قیر شُد، دلْ چون کَمان بُد، تیر شُد یعقوبِ مِسکینْ پیر شُد، ای یوسُفِ بُرنا بیا
۳ ای موسیِ عِمْران که در سینه چه سیناهاسْتَت گاوی خدایی می‌کُند، از سینۀ سینا بیا
۴ رُخْ زَعْفَران رَنگ آمدم، خَم داده چون چَنگ آمدم در گورِ تَنْ تَنگ آمدم، ای جانِ باپَهْنا بیا
۵ چَشمِ مُحمَّد با نَمَت، وا شوق گفته در غَمَت زان طُرّۀ اَنْدَر هَمَت، ای سِرِّ اَرْسَلْنا بیا
۶ خورشید پیشَت چون شَفَق، ای بُرده از شاهان سَبَق ای دیدهٔ بینا به حق، وِیْ سینۀ دانا بیا
۷ ای جانْ تو و جان‌ها چو تَن، بی‌جان چه اَرزَد خود بَدَن دل داده‌ام دیر است من، تا جان دَهمَ، جانا بیا
۸ تا بُرده‌یی دل را گِرو، شُد کِشتِ جانَم در دِرو اوَّل تو ای دَردا بُرو، واخِر تو دَرمانا بیا
۹ ای تو دَوا و چاره‌ام، نورِ دلِ صدپاره‌ام اَنْدَر دلِ بیچاره‌ام، چون غیرِ تو شُد لا بیا
۱۰ نَشْناختَم قَدْرِ تو من، تا چَرخ می‌گوید زِ فَن دی بر دِلَش تیری بِزَن، دی بر سَرَش خارا بیا
۱۱ ای قابِ قوسِ مَرتَبَت، وان دولتِ با مَکْرُمَت کَس نیست شاها مَحْرَمَت، در قُربِ اَوْ اَدْنی بیا
۱۲ ای خُسروِ مَهْ‌وَش بیا، ای خوش تَر از صد خوش بیا ای آب و ای آتش بیا، ای دُرّ و ای دریا بیا
۱۳ مَخْدومِ جانمْ شَمسِ دین، از جاهَت ای روحُ الْامین تبریز چون عَرشِ مَکین، از مسجدِ اَقْصی بیا

#شرح_غزل

۱- ای کسی که برای من مانند یوسف برای یعقوب هستی، بیا به پیش من نابینا. ای کسی که مانند حضرت عیسی در آسمان نیلگون پنهان شده ای، بیا.
شرح:
مصرع اول اشاره به داستان گم شدن حضرت یوسف و ناراحتی و گریه زیاد پدر او حضرت یعقوب دارد. مصرع دوم هم اشاره به عروج حضرت عیسی دارد. این غزل را مولانای جان (با توجه به بیت آخر) در خطاب به شمس تبریزی سروده اند. با توجه به وصف هایی که گفته شده، احتمال دارد این غزل بعد از ناپدید شدن دوباره و همیشگی جناب شمس بوده باشد. واقعا علاقه مولانا به شمس تبریزی در قالب کلمات نمی گنجد و در این بیت می بینیم که دوری شمس برای مولانا مانند دوری یعقوب از یوسف است که آن قدر در فراق فرزند خود گریه کرد که نابینا شد. کسانی که مولانا را بدون بررسی شمس تبریزی مورد مطالعه قرار می دهند از هزار، یکی را درک خواهند کرد.
۲- روز من از دوری تو مانند قیر سیاه شده است. دل من مانند کمان (اینجا منظور انحنای کمان است که به چاقی شکم شبیه است) بود، اکنون مانند تیر نازک و لاغر شده است. یعقوب بیچاره (من) مسکین شده ام، ای کسی که مانند یوسف جوانی زیبا هستی، برگرد.
شرح:
در این بیت و ابیات دیگر خواهیم دید که مولانا آن قدر غرق در مساله دوری شمس بوده که با دیدن عناصر محیط زندگی و خاصیت ها آن ها، ارتباطی بین اوضاع و احوال خود و آنها پیدا می کرده اند. مثلا در این بیت سیاهی و تیرگی روزگار خود ناشی از دوری شمس را به رنگ قیر تشبیه کرده اند. یا برجسته بودن شکم را به انحنای کمان و لاغر شدن آن را به نازکی تیر تشبیه کرده اند. این خاصیت بسیار در اشعار مولانا دیده می شود که ایشان بسیار به محیط اطراف خود دقت می کرده اند و مانند خیلی ها که بی تفاوت از کنار امور روزمره رد می شده اند نبوده اند. این خاصیت و رفتار، یکی از نتایج تمرکز بسیار زیاد بر روی هدف است. یعنی ایشان هدفی به غیر از انتشار و اشاعه عشق و معرفت نداشته اند و با باز شدن چشمان خود به تعمق و اندیشیدن در محیط اطراف و با بستن چشمان، به پرواز روح و کشف راههای آسمان دست می زده اند. این خاصیت در بسیاری از مکتشفین و نوابغ و مبتکران دیده می شود که از کنار پدیده های طبیعت و عناصر طبیعی به سادگی رد نمی شوند و برای مثال اگر هزار بار طلوع و غروب خورشید را ببینند، بار هزار و یکم با نگاه متفاوتی به آن خواهند نگریست. مولانا یک خاصیت اضافه دیگری هم که داشتند، توجه بسیار زیاد به حروف و جملات است و چنان با کلمات و جابه جا کرده آنها، ترکیبات جدیدی می آفرینند که آدم در حیرت و تعجب می ماند.
۳- ای کسی که مانند حضرت موسی هستی و در سینه تو صحراهای سینای زیادی قرار دارد. گاو دارد خدایی می کند، از سوی صحرای سینا بیا.
شرح:
اشاره به داستان حضرت موسی که چند روزی قوم خود را ترک کرد و در این غیبت یکی از افراد قوم او گوساله ای ساخت و مردم آن را بت کردند. مفهوم این بیت آن است که اگر انسان های فرهیخته و اندیشمند و ادیبان در جامعه حضور نداشته باشند، عوام به سرعت دچار انحراف اخلاقی و فکری می شوند و گاوها قدرت را به دست می گیرند.
۴- روی من مانند زعفران زرد شده است و مانند ساز چنگ خم شده ام. تن من مانند گوری شده است و مرا در تنگنا قرار داده، ای کسی که جان تو وسعت زیادی دارد، برگرد به سوی من.
شرح:
شرح بیت دوم را ببینید. در این بیت دوباره مولانا از عناصر طبیعی پیرامون خود و خاصیت های آنها بهره می برد. مثلا خمیده شدن خود از بار فشار روحی را به خمیده بودن ساز چنگ تشبیه می کنند.
۵- چشم محمد (جلال الدین محمد، نام کوچک مولانا است) گریان است و با اشتیاق از غم دوری تو می گوید. قسم به آن زلف تابیده شدۀ درهمت، ای کسی که سرّ رسالت هستی، برگرد به سوی ما.
۶- خورشید در مقابل تو مانند شفق می ماند. و از پادشاهان سبقت گرفته ای. چشمان تو به حق (خداوند) بینا شده است و در سینه تو دانایی قرار دارد، برگرد به سوی من.
شرح:
شفق به نور آفتاب در هنگام طلوع و غروب می گویند که ضعیف تر از نور آن در هنگام تابش در طول روز است. در اینجا مقایسه ای بین خورشید و شمس تبریزی صورت گرفته و نور خورشید در برابر نور ایشان را مانند نور ضعیف شفق می دانند. در مورد عبارت “سینه دانا” باید این سوال را بپرسیم که مگر دانش در سینه است؟ مگر مغز و عقل جایگاه تفکر نیست که مولانا به جای مغز دانا می فرمایند سینه دانا؟ دوستان در عرفان، سینه جایگاه قلب و قلب جایگاه القا الهام و وحی است. در قرآن کریم نیز در بسیاری از موارد به این موضوع اشاره می شود. مثلا در سوره تغابن آیه ۱۱، خداوند می فرمایند که اگر کسی به خداوند ایمان بیاورد، قلب او را هدایت می کند. این نکته فقط به صورت کلید به شما داده می شود و ادامه راه با خود شما.
۷- تو جان حقیقی هستی و بقیه جان ها در مقابل تو مانند تن (جسم) هستند، بدن بدون جان چه ارزشی دارد؟ زمان زیادی است که من عاشق تو شده ام، برای تو حاضرم جان هم بدهم، ای جان من بیا.
۸- از زمانی که دل من را گرو گرفته ای، حاصل دل من درو شده است. ای درد تو اول از من بیرون برو، سپس ای درمان، تو وارد وجود من بشو.
شرح:
مولانا ظرف دل خودش را از غیر خالی کرد و آن را فقط و فقط با معشوق پر کرد. تا ظرف مغز و قلب انسان از پارازیت ها و آلودگی های محیطی خالی نشود، پذیرای معارف و انوار آگاهی و عشق و سرور نخواهد شد. ما دستمان پر است. پر از علف، پر از خس و خاشاک، پر از نفرت و حسادت، پر از آنچه که نباید باشد. باید دست را خالی کرد از اینها تا بتوان دست معشوق را گرفت.
۹- تو دوا و چاره من هستی، تو نور دل پاره پاره من هستی. در این دل بیچاره من بقیه لا (هیچ) شده اند، اکنون بیا و وارد دل من بشو.
شرح:
این “لا” شدن همان خالی شدن ظرف است که در بیت ۸ گفتیم.
۱۰- قدر تو را من نشناختم و اکنون که تو را ندارم، آسمان به من می گوید با تیر زدن به دلش و زدن سنگ خارا به سرش او را به دست بیاور. برگرد پیش من.
شرح:
این بیت کمی مبهم است ولی شاید منظور از تیر زدن بر دل و سنگ خارا زدن بر سر، شکار کردن و برگرداندن او به هر قیمتی و به هر وسیله ای باشد. دی به معنای دیروز است و شاید در اینجا فقط برای پر کردن وزن استفاده شده باشد یا اینکه منظور این باشد که آسمان دیروز به من می گفت که بر دلش تیر بزن و بر سرش سنگ بزن.
۱۱- تو مقام قاب قوسین را داری، دولت و حشمت تو دارای اکرام است. ای شاه، کسی محرم تو در قاب قوسین نیست، برگرد به پیش من.
شرح:
قاب قوس از سوره نجم آیه ۹ گرفته شده است. در این سوره ابتدا خداوند به نزول ستارگان قسم یاد می کنند و بعد از پیامبر دفاع می کنند که سخن او از روی هوا و هوس نیست و به ایشان وحی می شود و بعد می فرمایند که فاصله بین ایشان و منبع وحی به اندازه قاب قوسین یا دو کمان و کم تر بوده است. متن آیه بدین صورت است:
فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی ﴿٩﴾
۱۲- ای پادشاه ماه رو بیا، ای کسی که خوشی ناشی از حضور تو بهتر از صد خوشی است بیا. ای کسی که مانند آب و آتش هستی بیا، تو مانند مروارید و دریا هستی بیا.
شرح:
وش پسوند شباهت است. مه وش یعنی شبیه ماه. یا مثلا پرویش یعنی شبیه پری. در اینجا اشاره به آب و آتش بودن شمس تبریزی اهمیت زیادی دارد. در واقع آب خاصیت زایندگی دارد و در مقابل، آتش خاصیت سوزندگی دارد. یکی می سوزاند و یکی می پروراند. آتش، تعلقات و وابستگی ها و افکار و احساسات منفی، ترس، استرس، دلهره، نگرانی و غیره را می سوزاند و آب، دانه معرفت ناب را پرورش می دهد. آب در عرفان معنای حکمت و دانش را دارد و همچنین در رویابینی نیز نوشیدن آب زلال، تعبیر کسب دانش و حکمت را دارد. شمس تبریزی در مقالات برای شادی، خاصیت آب را نیز قائل شده اند و می فرمایند:
شادی، همچو آب لطیف صاف، به هرجا می رسد در حال شکوفه عجبی می روید.
۱۳- ای شمس تبریزی تو سرور جان من هستی. از بزرگی مقام تو که مانند روح الامین هستی، تبریز مانند آسمان استوار و پایدار شده است، از سوی مسجد اقصی برگرد.

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن

۲/۰۳/۱۳۹۵

2 پاسخ
  1. محمود شمس
    محمود شمس گفته:

    درود بر دوست عزیز و گرامی که شرح زیبایی ارائه دادند ، فقط در بیت دل چون کمان بد تیر شد بنده در سایتی خواندم که یعنی دل چون کمان ساکن و آرام بود و با دیدن یا دوری از تو چون تیر شد یعنی به هوا و آسمان پرتاب شد ( نا آرام و بی قرار شد ) البته بنظر بنده هر دو برداشت زیباست و می تونه درست باشه و منظور شاعر

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *