غزل ۱۶۳ مولانا

 

۱ بِرَوید ای حَریفان بِکَشید یار ما را به من آوَرید آخِر صَنَمِ گُریزپا را
۲ به تَرانه‌هایِ شیرین به بَهانه‌هایِ زَرّین بِکَشید سویِ خانه مَهِ خوبِ خوشْ لِقا را
۳ وَگَر او به وَعده گوید که دَمی دِگَر بیایم همه وَعده مَکْر باشد بِفَریبَد او شما را
۴ دَمِ سَختْ گرم دارد که به جادُویّ و اَفْسون بِزَند گِرِه بر آب او و بِبَندَد او هوا را
۵ به مُبارکیّ و شادی چو نِگارِ من دَرآیَد بِنَشین نِظاره می‌کُن تو عَجایبِ خدا را
۶ چو جَمالِ او بِتابَد چه بُوَد جَمالِ خوبان؟ که رُخِ چو آفتابَش بِکُشد چراغ‌ها را
۷ بُرو ای دلِ سَبُک رو به یَمَن به دِلْبَرِ من بِرَسان سَلام و خِدمَت تو عَقیقِ بی‌بَها را

#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش  دانلود فایل

#احمد_ظاهر    دانلود فایل

 

#sonnet_translation
#John_Arberry
Rumi quotes, Rumi sonnet, Rumi words, Rumi Poetry

۱- Go forth, my comrades, draw along our beloved, at last bring to me the fugitive idol;
۲- With sweet melodies and golden pretexts draw to the house that moon sweet of presence.
۳- And if he promises, “I will come in another moment,” all his promises are but cunning to beguile you.
۴- He possesses a flaming breath, by enchantment and wizardry knotting the water and tying up the air.
۵- When in blessedness and joy my darling enters, sit you down and behold the marvels of God!
۶- When his beauty shines forth, what shall be the beauty of the comely ones? For his sun-bright face extinguishes all lamps.
۷- Go, fleet-paced heart, to Yemen, to my heart’s beloved, convey my greetings and service to that ruby beyond price,

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *