غزل ۳۹ مولانا

 

۱ آه که آن صَدرِ سَرا، می‌نَدَهَد بار مرا می‌نکُند مَحْرمِ جان، مَحْرمِ اسرار مرا
۲ نَغْزی و خوبیّ و فَرَش، آتشِ تیزِ نَظَرش پُرسشِ همچون شِکَّرَش، کرد گرفتار مرا
۳ گفت مرا مِهرِ تو کو؟ رَنگِ تو کو؟ فَرِّ تو کو؟ رَنگ کجا مانَد و بو، ساعتِ دیدار مرا؟
۴ غَرقۀ جویِ کَرَمَم، بندۀ آن صُبح‌دَمَم کان گُلِ خوش بویْ کَشَد جانبِ گُلزار مرا
۵ هرکِه به جوبار بُوَد، جامه بَرو بار بُوَد چند زیان است و گِران، خِرقه و دَستار مرا
۶ مُلْکَت و اَسْبابِ گُزین، ماه‌رُخانِ شِکَرین هست به معنی، چو بُوَد یارِ وَفادار مرا
۷ دَستگَه و پیشه تو را، دانش و اندیشه تو را شیر تو را، بیشه تو را، آهویِ تاتار مرا
۸ نیست کُند، هَست کُند، بی‌دل و بی‌دست کُند باده دَهَد، مَست کُند، ساقیِ خَمّار مرا
۹ ای دل قَلّاش مَکُن، فِتْنه و پَرخاش مَکُن شُهره مَکُنْ، فاش مَکُن، بر سَرِ بازار مرا
۱۰ گَر شِکَنَد پَندِ مرا، زَفْت کُند بَندِ مرا بر طَمَعِ ساختنِ یارْ خریدار مرا
۱۱ بیش مَزَن دَم زِ دُویی، دو دو مَگو چون ثَنَوی اصلِ سَبَب را بِطَلَب، بَس شُد از آثار مرا

#محسن_چاوشی    دانلود فایل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *