غزل ۴۹ مولانا

 

۱ با تو حَیات و زندگی، بی‌تو فَنا و مُردَنا زانک تو آفتابی و، بی‌تو بُوَد فَسُردَنا
۲ خَلْق بَرین بِساط‌ها، بر کَفِ تو چو مُهره‌یی هم زِ تو ماه گَشْتَنا، هم زِ تو مُهره بُردَنا
۳ گفت دَمَم چه می‌دَهی؟ دَم به تو من سِپُرده‌ام من زِ تو بی‌خَبَر نی‌ام، در دَمِ دَمْ سِپُردَنا
۴ پیش به سَجده می‌شُدم، پُشت خَمیده چون شُتر خنده زَنانْ گُشادْ لَب، گفت دِرازگَردَنا
۵ بین که چه خواهی کَردَنا، بین که چه خواهی کَردَنا گردنْ دراز کرده‌یی، پَنبه بِخواهی خوردَنا

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *