غزل ۷۹ مولانا
۱ | ای خواجه نمیبینی، این روز قیامت را؟ | ای خواجه نمیبینی، این خوشقَدوقامت را؟ | |
۲ | دیوار و دَرِ خانه، شوریده و دیوانه | من بر سَرِ دیوارَم، از بَهرِ عَلامَت را | |
۳ | ماهیست که در گَردش، لاغَر نشود هرگز | خورشیدِ جَمالِ او، بِدْریده ظَلامَت را | |
۴ | ای خواجه خوشدامن، دیوانه تویی یا من | دَرکَش قَدَحی با من، بُگْذار مَلامَت را | |
۵ | پیش از تو بَسی شَیدا، میجُست کَرامَتها | چون دید رُخِ ساقی، بِفْروخت کَرامَت را |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!