مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۳۰ – دَر تَفسیرِ قولِ رَسول عَلَیْهِ‌السَّلام ما ماتَ مَنْ ماتَ اِلّا وَ تَمَنّی اَنْ یَموتَ قَبْلَ ما ماتَ اِنْ کانَ بَرّا لِیَکونَ اِلی وُصُولِ الْبرِ اَعْجَلَ وَ انْ کانَ فاجِراَ لِیَقلَّ فُجُورُهُ

 

۶۰۴ زین بِفَرموده‌ست آن آگَهْ رَسول که هر آن کِه مُرد و کرد از تَنْ نُزول
۶۰۵ نَبْوَد او را حَسْرتِ نُقلان و مَوْت لیکْ باشد حَسْرتِ تَقْصیر و فَوْت
۶۰۶ هر کِه میرَد خود تَمَنّی باشَدَش که بُدی زین پیشْ نَقْلِ مَقْصدَش
۶۰۷ گَر بُوَد بَد تا بَدی کمتر بُدی وَرْ تَقی تا خانه زوتَر آمدی
۶۰۸ گوید آن بَد بی‌خَبَر می‌بوده‌ام دَمْ به دَم من پَرده می‌اَفْزوده‌ام
۶۰۹ گَر ازین زوتَر مرا مَعْبَر بُدی این حِجاب و پَرده‌ام کمتر بُدی
۶۱۰ از حَریصی کَم دَران رویِ قَنوع وَزْ تکَبُّر کَم دَران چهره‌یْ خُشوع
۶۱۱ هم‌چُنین از بُخْلْ کَم دَر رویِ جود وَزْ بِلیسی چهرهٔ خوبِ سُجود
۶۱۲ بَر مَکَن آن پَرّ خُلْد آرای را بَر مَکَن آن پَرّ رَهْ‌پیْمای را
۶۱۳ چون شنید این پَنْد در وِیْ بِنْگَریست بَعد از آن در نوحه آمد می‌گریست
۶۱۴ نوحه و گریه یْ درازِ دَردْمَند هر کِه آن جا بود بر گِریه‌ش فَکَند
۶۱۵ وان کِه می‌پُرسید پَر کَندن زِ چیست؟ بی‌جوابی شُد پَشیمان می‌گِریست
۶۱۶ کَزْ فُضولی من چرا پُرسیدَمَش؟ او زِ غَمْ پُر بود شورانیدَمَش
۶۱۷ می‌چَکید از چَشمِ تَر بر خاکْ آب اَنْدَر آن هر قَطره مُدْرَج صد جواب
۶۱۸ گریهٔ با صِدقْ بر جان‌ها زَنَد تا که چَرخ و عَرش را گریان کُنَد
۶۱۹ عقل و دل‌ها بی‌گُمانی عَرشی‌اَند در حِجاب از نورِ عَرشی می‌زی اَند

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *