مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۴۲ – تَفْسیرِ اِنّی اَری سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یاْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عٍجافٌ آن گاوانِ لاغَر را خدا به صِفَتِ شیرانِ گرسنه آفریده بود تا آن هفت گاوِ فَربه را به اِشْتِها می‌خوردند اگر چه آن خیالاتِ صُوَر گاوان در آیِنهٔ خواب نِمودند تو مَعنی نِگَر

 

۹۳۲ آن عَزیزِ مصر می‌دیدی به خواب چونک چَشمِ غَیْب را شُد فَتْحِ باب
۹۳۳ هفت گاوِ فَربهِ بَسْ پَروَری خورْدَشان آن هفت گاوِ لاغَری
۹۳۴ در دَرونْ شیران بُدَند آن لاغَران وَرنه گاوان را نَبودَندی خوران
۹۳۵ پَس بَشَر آمد به صورتْ مَردِ کار لیکْ دَر وِیْ شیرْ پنهان مَردْخوار
۹۳۶ مَرد را خوش وا خورَد فَردَش کُند صاف گردد دُردَش اَرْ دَردش کُند
۹۳۷ زان یکی دَرد او زِ جُمله دَردها وا رَهَد پا بَر نَهَد او بر سُها
۹۳۸ چند گویی هَمچو زاغِ پُر نُحوس ای خَلیل از بَهْرِ چه کُشتی خروس؟
۹۳۹ گفت فرمان حِکْمَت فرمان بِگو تا مُسَبّح گردم آن را مو به مو

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *