مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۷۶ – حِکْمَتِ نَظَر کردن در چارُق و پوستین که فَلْیَنْظُرِ الاِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ

 

۱۹۱۸ بازگَردان قِصّهٔ عشقِ اَیاز کان یکی گنجی‌ست مالامالْ راز
۱۹۱۹ می‌رَوَد هر روز در حُجْره‌یْ بَرین تا بِبینَد چارُقی با پوستین
۱۹۲۰ زان که هستی سَخت مَستی آوَرَد عقلْ از سَر شَرم از دل می‌بَرَد
۱۹۲۱ صد هزاران قَرنِ پیشَین را همین مَستیِ هستی بِزَد رَهْ زین کَمین
۱۹۲۲ شُد عَزرائیلی ازین مَستی بِلیس که چرا آدم شود بر من رئیس؟
۱۹۲۳ خواجه‌اَم من نیز و خواجه‌زاده‌اَم صد هُنر را قابِل و آماده‌اَم
۱۹۲۴ در هُنَر من از کسی کَم نیستم تا به خِدمَت پیشِ دشمن بیسْتَم
۱۹۲۵ من زِ آتش زاده‌اَم او از وَحَل پیشِ آتش مَر وَحَل را چه مَحَل؟
۱۹۲۶ او کجا بود اَنْدَر آن دوری که من صَدْرِ عالَم بودم و فَخْرِ زَمَن؟

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *