مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۸۴ – فرمودن شاه ایاز را که اختیار کن از عفو و مکافات کی از عدل و لطف هر چه کنی اینجا صوابست و در هر یکی مصلحتهاست کی در عدل هزار لطف هست درج و لکم فی القصاص حیوة آنکس کی کراهت می‌دارد قصاص را درین یک حیات قاتل نظر می‌کند و در صد هزار حیات که معصوم و محقون خواهند شدن در حصن بیم سیاست نمی‌نگرد

 

۲۱۰۹ کُن میانِ مُجرمان حُکْم ای اَیاز ای اَیازِ پاکِ با صد اِحْتِراز
۲۱۱۰ گَر دو صد بارَت بِجوشَم در عَمَل در کَفِ جوشَت نَیابَم یک دَغَل
۲۱۱۱ زِ امْتِحان شَرمَنده خَلْقی بی‌شُمار اِمْتِحان‌ها از تو جُمله شَرمسار
۲۱۱۲ بَحْرِ بی‌قَعْراست تنها عِلْم نیست کوه و صد کوه است این خودْ حِلْم نیست
۲۱۱۳ گفت من دانَم عَطایِ توست این وَرْنه من آن چارُقَم وان پوستین
۲۱۱۴ بَهْرِ آن پیغامبر این را شَرح ساخت هر کِه خود بِشْناخت یَزدان را شناخت
۲۱۱۵ چارُقَت نُطْفه‌ست و خونَت پوسْتین باقی ای خواجه عَطایِ اوست این
۲۱۱۶ بَهْرِ آن داده‌ست تا جویی دِگَر تو مگو که نیستَش جُز این قَدَر
۲۱۱۷ زان نِمایَد چند سیب آن باغْبان تا بِدانی نَخْل و دَخْلِ بوستان
۲۱۱۸ کَفّ گندم زان دَهَد خَرْیار را تا بِدانَد گندمِ اَنْبار را
۲۱۱۹ نکته‌‌یی زان شَرح گوید اوسْتاد تا شِناسی عِلْمِ او را مُسْتَزاد
۲۱۲۰ وَرْ بگویی خود هَمینَش بود و بَس دورَت اَنْدازَد چُنانْک از ریشْ خَس
۲۱۲۱ ای اَیاز اکنون بیا و داده دِهْ دادِ نادر در جهان بُنیاد نِهْ
۲۱۲۲ مُجرِمانَت مُسْتَحَّقِ کُشتن‌اَند وَزْ طَمَع بر عَفْو و حِلْمَت می‌تَنَند
۲۱۲۳ تا که رَحمَت غالِب آید یا غَضَب آبِ کوثر غالِب آید یا لَهَب
۲۱۲۴ از پِیِ مَردم‌رُبایی هر دو هست شاخِ حِلْم و خشم از عَهْدِ اَلَست
۲۱۲۵ بَهْرِ این لَفْظِ اَلَسْتِ مُسْتَبین نَفی و اِثْبات است در لَفْظی قَرین
۲۱۲۶ زان که اِسْتِفْهامِ اثباتی‌ست این لیکْ در وِیْ لَفْظِ لَیْسَ شُد قَرین
۲۱۲۷ تَرک کُن تا مانَد این تَقریرْ خام کاسهٔ خاصان مَنِهْ بر خوانِ عام
۲۱۲۸ قَهْر و لُطفی چون صَبا و چون وَبا آن یکی آهن‌رُبا وین کَهْرُبا
۲۱۲۹ می‌کَشَد حَقْ راسْتان را تا رَشَد قِسْمِ باطِلْ باطِلان را می‌کَشَد
۲۱۳۰ مَعْده حَلْوایی بُوَد حَلْوا کَشَد مَعْده صفرایی بُوَد سِرکا کَشَد
۲۱۳۱ فَرشِ سوزانْ سَردی از جالِس بَرَد فَرشِ اَفْسرده حرارت را خَورَد
۲۱۳۲ دوست بینی از تو رَحْمَت می‌جَهَد خَصْم بینی از تو سَطْوَت می‌جَهَد
۲۱۳۳ ای ایاز این کار را زوتَر گُزار زان که نوعی اِنْتِقام است اِنْتِظار

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *