مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۹۴ – تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل بشیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی

 

۲۳۳۹ قُطبْ شیر و صَیْد کردنْ کارِ او باقیانْ این خَلْق باقی‌خوارِ او
۲۳۴۰ تا تَوانی در رِضای قُطْب کوش تا قَوی گردد کُند صَیْدِ وحوش
۲۳۴۱ چو بِرَنجَد بی‌نَوا مانَنْد خَلْق کَزْ کَفّ عقل است جُمله رِزْقِ حَلْق
۲۳۴۲ زان که وَجْدِ خَلْقْ باقی خورْدِ اوست این نِگَهْ دار اَرْ دلِ تو صَیْدجوست
۲۳۴۳ او چو عقل و خَلْقْ چون اَعْضا و تَن بَستهٔ عقل است تَدبیرِ بَدَن
۲۳۴۴ ضَعْفِ قُطب از تَن بُوَد از روح نی ضَعْف در کَشتی بُوَد در نوح نی
۲۳۴۵ قُطبْ آن باشد که گِردِ خود تَنَد گَردشِ اَفْلاکْ گِردِ او بُوَد
۲۳۴۶ یاریی دِهْ در مَرَمّه یْ کَشتی‌اَش گَر غُلامِ خاص و بَنده گشتی‌اَش
۲۳۴۷ یاری‌اَت در تو فَزایَد نَه انْدَرو گفت حَق اِنْ تَنْصُروا اللهْ تُنْصَروا
۲۳۴۸ هَمچو روبَهْ صَیْد گیر و کُن فِداش تا عِوَض گیری هزاران صَیْد بیش
۲۳۴۹ روبَهانه باشد آن صَیْدِ مُرید مُرده گیرد صَیْد کَفتارِ مَرید
۲۳۵۰ مُرده پیش او کَشی زنده شود چرک در پالیزْ رویَنده شود
۲۳۵۱ گفت روبَه شیر را خِدمَت کُنم حیله‌ها سازم زِعَقلَش بَر کَنم
۲۳۵۲ حیله و اَفْسون گَری کارِ من است کارِ منْ دَسْتان و از رَهْ بُردن است
۲۳۵۳ از سَرِ کُهْ جانِبِ جو می‌شِتافت آن خَرِ مِسْکینِ لاغر را بِیافت
۲۳۵۴ پَس سلامِ گَرم کرد و پیش رفت پیشِ آن ساده دلِ دَرویش رفت
۲۳۵۵ گفت چونی اَنْدَرین صَحرایِ خُشک در میانِ سَنگلاخ و جایِ خُشک
۲۳۵۶ گفت خَر گَر در غَمَم گر در اِرَم قِسْمَتَم حَق کرد من زان شاکِرَم
۲۳۵۷ شُکر گویم دوست را در خیر و شَر زان که هست اَنْدَر قضا از بَدْ بَتَر
۲۳۵۸ چون که قَسّام اوست کُفر آمد گِله صَبر باید صَبر مِفْتاحُ الصّلِه
۲۳۵۹ غیرِ حَق جُمله عَدوَنْد اوست دوست با عَدو از دوستْ شَکْوَت کی نِکوست؟
۲۳۶۰ تا دَهَد دوغَم نخواهم اَنْگَبین زانک هر نِعْمَت غَمی دارد قرین

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *