مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۳۲ – کشتنِ وزیر خویشتن را در خَلْوَت

 

۶۶۶ بَعد ازان چِلْ روزِ دیگر دَر بِبَست خویش کُشت و از وجودِ خود بِرَست
۶۶۷ چون که خَلْق از مرگِ او آگاه شُد بر سَرِ گورش قیامَت‌گاه شُد
۶۶۸ خَلْق چَندان جمع شُد بر گورِ او موکَنان، جامه‌دَران، در شورِ او
۶۶۹ کان عَدَد را هم خدا دانَد شِمُرد از عَرَب، وَزْ تُرک، وَزْ رومیّ و کُرد
۶۷۰ خاکِ او کردند بر سَرهایِ خویش دَردِ او دیدند دَرمانْ جایِ خویش
۶۷۱ جُمله از دَرد و فِراقَش در فَغان هم شهان و هم مِهان و هم کِهان
۶۷۲ آن خَلایِقْ بر سَرِ گورش مَهی کرده خون را از دو چَشمِ خود رَهی

#دکلمه_مثنوی

شرح این داستان توسط #ایرج_شهبازی  ۲۹:۳۵

1 پاسخ
  1. رومینا
    رومینا گفته:

    سلام
    سپاس از شما
    بیت ۶۶۸ مو کنان هست که ک جامانده و مو نان نوشته شده
    در صورت دسترسی لطفا اصلاح کنید

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *