مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۳۹ – کَژْ ماندنِ دَهانِ آن مَرد که نامِ مُحَمَّد را صَلَّیاللّهُ عَلَیْه ِوَ سَلَّمَ به تَسْخَر خوانْد
۸۱۷ | آن دَهانْ کَژْ کرد و از تَسْخَر بِخوانْد | نامِ اَحْمَد را، دَهانَش کَژْ بِمانْد | |
۸۱۸ | باز آمد کِی مُحَمَّد عَفو کُن | ای تو را اَلْطاف و عِلْمِ مِنْ لَدُن | |
۸۱۹ | من تو را اَفْسوس میکردم زِ جَهْل | من بُدَم اَفْسوس را مَنْسوب و اَهْل | |
۸۲۰ | چون خدا خواهد که پَردهیْ کَس دَرَد | مَیْلَشْ اَنْدَر طَعْنۀ پاکان بَرَد | |
۸۲۱ | وَرْ خدا خواهد که پوشَد عیبِ کَس | کَم زَنَد در عیبِ مَعْیوبانْ نَفَس | |
۸۲۲ | چون خدا خواهد کِهمان یاری کُند | مَیْلِ ما را جانبِ زاری کُند | |
۸۲۳ | ای خُنُک چَشمی که آن گِریانِ اوست | وِیْ هُمایون دلْ که آن بِریانِ اوست | |
۸۲۴ | آخِرِ هر گریه آخِر خَندهییست | مَردِ آخِربین مُبارک بَندهییست | |
۸۲۵ | هر کجا آبِ رَوان، سَبزه بُوَد | هر کجا اشکی رَوان، رَحمَت شود | |
۸۲۶ | باش چون دولاب، نالان، چَشمْ تَر | تا زِ صَحْنِ جانْت بَر رویَد خُضَر | |
۸۲۷ | اشک خواهی، رَحْم کُن بر اشکْ بار | رَحْم خواهی، بر ضَعیفانْ رَحْم آر |
سلام آقای اشرفی من از روز اول راه اندازی کانال با این کانال بودم و خیلی هم استفاده کردم و لذت بردم ولی بلد نیستم وارد سایت بشم یا عضو گروه بشم لطفا راهنمای بفرمایید ممنونم
درود به شما. سپاس از همراهی و لطف نظرتان. از سایت و کانال که راحت می تونید استفاده کنید. نیازی به عضویت یا وارد شدن نیست. گروه را فعلا بستیم برای برخی کارها و از ابتدای سال ۱۴۰۱ باز می شود. ولی دیگر عمومی نیست و لینک را قرار نمی دهیم.
💗