مثنوی مولانا – دفتر چهارم – بخش ۵۶ – دَر تَفسیرِ این حَدیثِ مُصْطَفی عَلَیْهالسَّلام که اِنّ اللهَ تَعالی خَلَقَ الْمَلائِکَةَ وَ رَکَّبَ فیهِم الْعَقلَ و خَلَقَ الْبَهائِمِ وَ رَکَّبَ فیهَا الشَّهْوَةَ وَ خَلَقَ بنی آدَمَ وَ رَکَّبَ فیهِمِ الْعَقْلَ وَ الشَّهْوَةَ فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ اَعْلی مِنْ الْمَلائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ اَدْنی مِنَ الْبَهائِمِ
۱۴۹۶ | دَر حَدیث آمد که یَزدانِ مَجید | خَلْقِ عالَم را سه گونه آفرید | |
۱۴۹۷ | یک گُرُه را جُمله عقل و عِلْم و جود | آن فِرشتهست او نَدانَد جُز سُجود | |
۱۴۹۸ | نیست اَنْدَر عُنصُرَش حِرص و هوا | نورِ مُطلَق زنده از عشقِ خدا | |
۱۴۹۹ | یک گروهِ دیگر از دانِش تُهی | هَمچو حیوانْ از عَلَف در فَربَهی | |
۱۵۰۰ | او نَبینَد جُز که اِصْطَبْل و عَلَف | از شَقاوَت غافِل است و از شَرَف | |
۱۵۰۱ | این سِوُم هست آدمیزاد و بَشَر | نیمِ او زِ افْرِشته و نیمیش خَر | |
۱۵۰۲ | نیمِ خَر خود مایِلِ سُفلی بود | نیمِ دیگر مایل عقلی بُوَد | |
۱۵۰۳ | آن دو قَوْمْ آسوده از جنگ و حِراب | وین بَشَر با دو مُخالف در عَذاب | |
۱۵۰۴ | وین بَشَر هم زِ امْتِحانْ قِسْمَت شُدند | آدمی شَکْلَند و سه اُمَّت شُدند | |
۱۵۰۵ | یک گُرُه مُسْتَغْرِقِ مُطْلَق شُدند | هَمچو عیسی با مَلَک مُلْحَق شُدند | |
۱۵۰۶ | نَقْشْ آدم لیکْ مَعنی جِبرئیل | رَسته از خشم و هوا و قال و قیل | |
۱۵۰۷ | از ریاضَت رَسته وَزْ زُهد و جِهاد | گوییا از آدمی او خود نَزاد | |
۱۵۰۸ | قِسْمِ دیگر با خَران مُلْحَق شُدند | خَشْمِ مَحْض و شَهوتِ مُطْلَق شُدند | |
۱۵۰۹ | وَصْفِ جِبْریلی دَریشان بود رَفت | تَنگ بود آن خانه و آن وَصْفْ زَفْت | |
۱۵۱۰ | مُرده گردد شخص کو بیجان شود | خَر شود چون جانِ او بیآن شود | |
۱۵۱۱ | زان که جانی کان ندارد هست پَست | این سُخَن حَقّ است و صوفی گفته است | |
۱۵۱۲ | او زِ حیوانها فُزونتَر جان کَنَد | در جهانْ باریکْ کاریها کُنَد | |
۱۵۱۳ | مَکْر و تلبیسی که او دانَد تَنید | آن زِ حِیوان دیگر نایَد پَدید | |
۱۵۱۴ | جامههایِ زَرکَشی را بافتن | دُرّها از قَعْر دریا یافتن | |
۱۵۱۵ | خُردهکاریهایِ عِلْمِ هِنْدسه | یا نُجوم و عِلْمِ طِبّ وَ فَلْسفه | |
۱۵۱۶ | که تَعَلُّق با همین دنیاسْتَش | رَهْ به هفتم آسْمان بر نیسْتَش | |
۱۵۱۷ | این همه عِلْمِ بِنایِ آخُراست | که عِمادِ بودِ گاو و اُشتُراست | |
۱۵۱۸ | بَهرِ اِسْتِبْقایِ حَیوانِ چند روز | نامِ آن کردند این گیجانْ رُموز | |
۱۵۱۹ | عِلْمِ راهِ حَقّ وَ عِلْمِ مَنْزِلَش | صاحِبِ دِل دانَد آن را یا دِلَش | |
۱۵۲۰ | پَس دَرین تَرکیبْ حیوانِ لَطیف | آفرید و کرد با دانِشْ اَلیف | |
۱۵۲۱ | نامْ کَالْاَنْعام کرد آن قَوْم را | زان که نِسبَت کو به یَقْظِه نَومْ را؟ | |
۱۵۲۲ | روحِ حیوانی ندارد غَیْرِ نَوْم | حِسْهایِ مُنْعَکِس دارند قَوْم | |
۱۵۲۳ | یَقْظِه آمد نَوْمِ حیوانی نَمانْد | اِنْعِکاسِ حِسِّ خود از لَوْح خوانْد | |
۱۵۲۴ | هَمچو حِسِّ آن کِه خواب او را رُبود | چون شُد او بیدارْ عَکْسیَّت نِمود | |
۱۵۲۵ | لاجَرَم اَسْفَل بُوَد از سافِلین | تَرکِ او کُن لا اُحِبُّ الْافِلین |
سپاسگزارم بابت سایت خوب شما …
فقط کامنت گذاشتم که تشکر کنم بابت رعایت اصول نگارشی خصوصا استفاده از (فتحه، ضمه، کسره) در نگارش ابیات.
دوتا پیشنهاد دارم:
۱) یه دیکشنری آنلاین به سایت متصل کنید که همزمان معانی لغات نمایش داده بشه.
۲) اگر امکانش هست بخش صوتی ابیات رو هم راه اندازی کنید …
دیکه سایت کامل کامل میشه.
بازم سپاسگزارم❤
سلام به شما دوست عزیز. سپاس از ابراز لطفتان. هم اکنون یک فرهنگ لغت به سایت متصل است. کافیست دوبار روی هر کلمه کلیک کنید، علامت ؟ ظاهر می شود، آن علامت را کلیک کنید معنی کلمه را به شما نشان می دهد. دکلمه اشعار هم در حال بارگذاری است کمی صبور باشید همه را می گذاریم.
سلام بسیار عالی
ایکاش تفسیر این اشعار هم ارائه بشه چون واقعا میتونه چراغ راه باشه . متشکرم