مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۴۵ – بَیانِ آن که ایمانِ مُقَلِّد خَوْف است و رَجا

 

۳۰۹۴ داعیِ هر پیشه اومید است و بوک گَرچه گَردَنْشان زِ کوشش شُد چو دوک
۳۰۹۵ بامْدادان چون سویِ دُکّان رَوَد بر امید و بوکِ روزی می‌دَوَد
۳۰۹۶ بوکْ روزی نَبْوَدَت چون می‌رَوی؟ خَوْفِ حِرمان هست تو چونی قوی؟
۳۰۹۷ خَوْفِ حِرمانِ اَزَل در کَسْبِ لوت چون نَکَردَت سُست اَنْدَر جُست و جوت
۳۰۹۸ گویی گَرچه خَوْفِ حِرمان هست پیش هست اَنْدَر کاهِلی این خَوْف بیش
۳۰۹۹ هست در کوشش امیدم بیش تَر دارم اَنْدَر کاهِلی اَفْزون خَطَر
۳۱۰۰ پس چرا در کارِ دین ای بَدگُمان دامَنَت می‌گیرد این خَوْفِ زیان؟
۳۱۰۱ یا نَدیدی کَاهْلِ این بازارِ ما در چه سودَند اَنْبیا و اَوْلیا؟
۳۱۰۲ زین دُکان رفتن چه کانْشان رو نِمود اَنْدَرین بازار چون بَستَند سود؟
۳۱۰۳ آتش آن را رامْ چون خَلْخال شُد بَحْر آن را رام شُد حَمّال شُد
۳۱۰۴ آهن آن را رام شُد چون موم شُد بادْ آن را بَنده و مَحْکوم شُد

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *