مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۹۹ – بَیانِ اِشارتِ سلامْ سویِ دستِ راست در قیامَت از هَیْبَتِ مُحاسبه حَق از اَنْبیا اِسْتِعانَت و شَفاعَت خواستن

 

۲۱۶۸ اَنْبیا گویند روزِ چاره رَفت چاره آن جا بود و دست‌اَفْزارِ زَفت
۲۱۶۹ مُرغِ بی‌هنگامی ای بَدبَخت رو تَرکِ ما گو خونِ ما اَنْدَر مَشو
۲۱۷۰ رو بِگَردانَد به سویِ دستِ چپ در تَبار و خویش گویَنْدَش که خَپ
۲۱۷۱ هین جوابِ خویش گو با کِردگار ما کِه‌ایم ای خواجه دست از ما بِدار
۲۱۷۲ نه ازین سو نه ازان سو چاره شُد جانِ آن بیچاره‌دلْ صد پاره شُد
۲۱۷۳ از همه نومید شُد مِسْکین کِیا پس بَرآرَد هر دو دستْ اَنْدَر دُعا
۲۱۷۴ کَزْ همه نومید گشتم ای خدا اَوَّل و آخِر توییّ و مُنْتَها
۲۱۷۵ در نماز این خوشْ اِشارت‌ها بِبین تا بِدانی کین بخواهد شُد یَقین
۲۱۷۶ بَچّه بیرون آر از بَیْضه‌یْ نماز سَر مَزَن چون مُرغِ بی‌تَعْظیم و ساز

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *