رباعی ۱۸۸ مولانا

 

جانی که شرابِ عشق ازان سو خورده‌ست وَزْ شیره و باغِ آن نِکورو خورده‌‌ست
آن باغْ گِلویِ جانْ بگیرد، گوید خونَش ریزم، که خونِ ما او خورده‌ست

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *