معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۳۵

تفسیر سورۀ محمد

بسم الله الرحمن الرحیم و وفق به‌

قوله تعالی‌ الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله اضل اعمالهم[۱]

آنها که کافر شدند و دیگران را نیز ره زدند عمل‌های ایشان باطل کرد خدای تعالی.

سهل می‌فرماید[۲] رضی الله عنه که: «مراد از این کافران آنهااند که منکر توحیداند یعنی خدای را شریک می‌گویند». و بعضی گفتند که[۳]: «مراد از این کافران منکران نیستند بلکه آنهااند که کافر نعمتی کردند یعنی شکر نعمت نکردند و نعمت‌های خدای را منکر شدند و به دعوی کردن مشغول شدند، دعوی کردند چیزها را که از حقیقت آن واقف نبودند».

آن‌کس که خدای را همباز گوید او کافر مطلق است یعنی او را کافر شاید گفتن بی‌قرینه و آن‌کس که ناسپاس بود او را کافر مطلق نشاید گفتن بلکه کافر با قرینه چنان‌که گویی کافر نعمت چنان‌که آب مطلق است و آب‌ مقیّد آب مطلق همچو آب جو و چشمه و آب مقید همچو آب چشم و آبرو، زیرا چون آب گویی مردم آبرو و آب چشم فهم نکنند کسی که تو را خدمت کند و ثنا گوید تو او را مستحق خلعت و محبت دانی و چون همان ثنا گوید گلخن تاب را و روس را بلکه گربه و سگ را همان خدمت و همان ثنا گوید و از آن بیشتر آن ثنای او را پیش تو قدری نباشد و باطل شود که اَضل اَعمالَهُم و آن‌کس نیز بر قول دوم که مراد کافر مطلق نیست کافر نعمت است آن‌کس که شاگردی تو کند و از تو فایده گیرد موجب مهر تو باشد و چون با دیگران گوید که: «این از خود برون می‌آرم و بر من منّت کسی نیست» آن مهر نماند تو را که اَضَل اَعمالَهُم و هرگز تو او را برابر نکنی با آن کسانی که گویند که: «این از ارشاد فلان است اگر نه ما که باشیم این سخن را گفتن». هرگز تو آن ناسپاس را با این‌ها بننشانی و باقی اسرار که با آن مقبلان گویی با این ناسپاس نگویی که اَضَل اَعمالَهُم.

قوله تعالی‌ ذلک بان الذین کفروا اتبعوا الباطل یعنی سبب این گمراهی و ناسپاسی آن بود که این ناسپاسان کی متابعت باطل کردند یعنی به آرزوهای نفس مشغول شدند که آن باطل است یعنی که فانی است در دین از آن چاشنی نماند و آرزوهای نفس را می‌پرستند که بی‌پایان است چنان‌که آب شور را چندان‌که خوری تشنگی به پایان نرسد[۴].

جعفر[۵] می‌گوید: «عمل ایشان و صدقات ایشان از بهر آن باطل شد که نیت اساس و بنیاد دیوار عمل است و چون بنیاد دیوار محکم ننهی که آن دیوار به تمام رسد» پس چون نیت ایشان فاسد افتاد عمل‌هاشان مقبول نیامد چنان‌که کسی در مسجدی درآید نه به نیت آنکه نماز کند بلکه به دزدیدن کفش کسی، او را از درآمدن این مسجد ثواب طمع نشاید داشتن.

——

[۱] این رساله به‌منزله تفسیرى است از سوره محمد و اکثر آیات از آن سوره است و بدین جهت ما فقط مواضع آیاتى را که از غیر آن سوره است قید خواهیم کرد.

[۲] مقصود ابومحمد سهل بن عبد الله تسترى است از اکابر طریقت و بزرگان تصوف متوفى، بنا بر اصح اقوال در سال ۲۸۳٫ طبقات الصوفیة، طبع مصر، ص ۲۱۱- ۲۰۶ رساله قشیریه، طبع مصر، ص ۱۵- ۱۴ کشف المحجوب هجویرى، طبع لنینگراد، ص ۱۷۷- ۱۷۵این قول که در متن حاضر به سهل بن عبد الله نسبت داده شده در تفسیر منسوب بدو (طبع مصر، ص ۱۳۵) وجود ندارد ولى در حقائق سلمى از قول وى نقل شده است.

[۳] این سخن با تعبیر: «قال بعضهم» در حقائق سلمى مذکور است.

[۴] بیان این سخن است که در حقائق سلمى از قول ابن عطاء (ابو عبد الله احمد رودبارى متوفى ۳۶۹) نقل شده بدین صورت: قال ابن عطاء اتباع الاباطیل ارتکاب الشهوات و ما فى النفس و اتباع الحق الاوامر و السنن. حقائق سلمى، نسخه عکسى متعلق به کتابخانه ملى.‌

[۵] ابومحمد جعفر حذاء از مشایخ فارس و یکى از پیران ابوعبد الله محمد بن خفیف است که او را به مناسبت آنکه نعلین مى‌دوخت «حذاء» گویند وفاتش ۳۴۱٫ شد الازار، طبع طهران به تصحیح علامه فقید محمد قزوینى ص ۲۲۶- ۲۲۵٫ و ظاهرا آنچه در متن حاضر از قول وى مى‌خوانیم تقریر این سخن است که در حقائق سلمى روایت شده است: قال جعفر لا یوفق لسلوک طریق من لم یحکم مبادئ احواله مع الحق و من اهمل مبادئ الاحوال (اصل: بادئ الاحوال) کیف یرجى له التناهى فیها.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *