رسالۀ سپهسالار – قسم ثالث – ذکر اصحاب و خلفای مولانا – ۸ – ذکر خلفا، اصحاب و رؤسای مریدان

ذکرِ خلفاء و اصحاب و رؤسای مریدان رَحِمَهم اللهُ تَعالی.

بدان، وَفَّقَکَ الله که: در حالِ حیاتِ خداوندگار قَدَّسَنا اللهُ بِسِرَّهُ المُقَدَّس، مریدان و عاشقان بی‌شمار بودند، از آن جمله که از اهلِ صحبت بودند و قربتِ تمام داشتند و ریاضت بسیار کرده و در بوتۀ فقر و نیستی، هستیِ وجود را هزار بار گداخته و ظاهر را محو کرده و دنیا را پسِ پشت انداخته این جمله بودند که ذکر می‌رود، وَهُمْ: چلبی جلال الدّین فریدون و مولانا سراج الدّین پایبورتی[۱] و بهاء الدّینِ بحری[۲] و فخرالدّینِ سیواسی[۳] و اولادِ مدرّس[۴] و کریم الدّینِ بَکتَمور[۵] و مولانا صلاح الدّینِ فقیه[۶] و نظام الدّینِ خطاط و مولانا عزالدّین ارزنجانی[۷] و مجدالدّین مراغی[۸] رَحمَةُ اللهِ عَلَیْهم و رَضیَ اللهُ عَنْهم. و جمعی که در آخرِ وقتِ خداوندگار رسیدند و به عنایتِ چلبی حسام الحقِّ والدّین و سلطان ولد قَدَّسَ اللهُ سِرَّهما، ملحوظ گشته به خلافت موسوم مرسوم شدند، یکی مولانا مَلِک العارفین، فخر لمحقّقین، کامل الحالِ والقال، مولانا علاء الدّین الأماسی[۹] رَحمَةُ اللهِ عَلَیْه، بود که در عهدِ خویش صاحب قرانِ زمرۀ فقراء و قافله‌سالارِ جملۀ عشاق بود. نَفْسی داشت آرامیده و سیرتی پسندیده، شأنی عالی و بیانی شافی، محبوب و مقبولِ دل‌ها بود. همّتی ‌دربارۀ مریدان شامل، هرکه را به صدق و صفا بر گزیدی به زمرۀ صدیقان رسانیدی، چنان‌که ارکانِ مولانا و استاذنا و شیخنا، شمعِ جمعِ عرفا، واسطة العِقدِ الاتقیا، شارحِ رموزِ دقیق و شاربِ سَلسبیلِ تحقیق، ملکی الصفات، مقبول الأولیاء، زبدة الازکیاء، حسام الملة والدّین حسین ستّ المولوی[۱۰]، المقیم به محروسۀ ارزنجان[۱۱]، رَحمَةُ اللهِ عَلَیْه، موسی‌وار یدِ بیضا و مسیح‌وار احیای موتی داشت و در فنونِ فضایلِ رسمی بی‌نظیرِ جهان و در حقایق و دقایقِ درویشان بحری بی‌پایان، علمی به غایت و ادبی بی‌نهایت و همّتی عالی، طریقۀ مشایخ ورزیده و کاسِ محبّت و حقیقت چشیده و حضرتِ سلطان ولد، بَیَّضَ اللهُ غُرَّتَهُ، دربارۀ او عنایتِ بسیار فرموده و در محروسۀ ارزنجان او را قایم مقامِ خود نصب کرده و اجازتِ عالی ارزانی داشته است. هرگاه که عَصافیرِ بیان را بر سفینۀ اقلام رکوب دهد صحیفۀ سیمین قِرطاس را به سوادِ الماسیِ مداد مطرّز کند و معانیِ سبع المثانی را به اکالیلِ غریب و لیالیِ عجیب مکلل گرداند، حیرت بر عقولِ روحانیان می‌افتد. ریاضاتِ شگرف کرده و برآستانۀ خدمت نشسته و حقایق و معارفِ فقر را بر طریقِ تعلیم، بر همه سکّانِ آن بلاد روشن کرده و به زیِّ اهلِ فقر درآورده و به حلقۀ اولیاء دعوت نموده است.

تمَّت الرسالة بعون الله

پایان بارگذاری رساله سپهسالار

سه شنبه ۲۲/۰۵/۹۸ ساعت ۳:۳۳ بعد از ظهر.


[۱] بخشی از حواشی استاد نفیسی: نسخۀ بدل ستواسی، به جز قاضی سراج الدّین ارموی دانشمند معروف که پیش از این ذکر او رفت در میان اصحاب و معتقدان مولانا جلال الدّین سراج الدّین دیگری بوده که افلاکی در مناقب العارفین شانزده بار نام از او برده و بیشتر وی را به نام سراج الدّین مثنوی خوان یاد کرده است.

[۲] بخشی از حواشی استاد نفیسی: وی از بزرگان اصحاب مولانا جلال الدّین و دبیر خاص او و پس از مرگش امام مرقد او و خاندانش بوده است و افلاکی در مناقب العارفین یازده جا ذکر از او کرده است.

[۳] حواشی استاد نفیسی: در مناقب العارفین نیز افلاکی چهار بار ذکر از او کرده و چنان برمی‌آید که مردی حکیم بوده و به افکار مردم پی می‌برده و زمانی دیوانه شده است و گاهی به سیواس می‌رفته و دوباره به قونیه باز می‌گشته است.

[۴] بخشی از حواشی استاد نفیسی: افلاکی در مناقب العارفین یک تن از اصحاب مولانا را به نام چلبی بدرالدّین بن مدرس و تنی دیگر را به نام چلبی شمس الدّین بن مدرس یاد می‌کند و تصریح می‌کند که برادر بوده‌اند و شک ندارم که مقصود از اولاد مدرس همین دو برادر است.

[۵] بخشی از حواشی استاد نفیسی: کریم الدّین بکتمور که در مراجع دیگر همه جا نام پدرش را بکتمر نوشته‌اند یکی از نزدیک‌ترین اصحاب مولانا جلال الدّین و از اقطاب نه گانۀ آن طریقه بوده و پس از بهاء الدّین ولد و برهان الدّین ترمدی و شمس الدّین تبریزی و مولانا جلال الدّین و صلاح الدّین زرکوب و چلبی حسام الدّین و سلطان ولد بر دیگران برتری و پیشی داشته است.

[۶] حواشی استاد نفیسی: افلاکی در مناقب العارفین پنج بار ذکر از کسی کرده است به نام صلاح الدّین ملطی که از نزدیکان اصحاب مولانا جلال الدّین بوده و مرد بسیار دانشمندی به شمار می‌رفته و مخصوصا در زبان تازی به اندازه‌ای مسلط بوده که افلاکی او را سیبوبه دوم نامیده است و آموزگار چلبی جلال الدّین عارف بوده است و احتمال بسیار می‌رود که مراد از صلاح الدّین فقیه همو باشد.

[۷] حواشی استاد نفیسی: در مناقب العارفین افلاکی دو جا ذکری از شیخ عزالدّین نامی رفته که یک جا نام عزالدّین کوسه ضبط شده و از اعیان قونیه بوده است.

[۸] حواشی استاد نفیسی: خواجه مجدالدّین مراغی چنانکه از مناقب العارفین بر می‌آید از اصحاب محتشم مولانا و مردی توانگر و نیکوکار و کریم بوده است و در آن کتاب هفت بار ذکر از او رفته است.

[۹] حواشی استاد نفیسی: علاء الدّین آماسی بنابر آنچه از مناقب العارفین بر می‌آید از زمان مولانا جلال الدّین تا زمان امیرعارف جزو معتبرین این سلسله بوده و در جوانی بیشتر به خدمت چلبی حسام الدّین اختصاص داشته است.

[۱۰] حواشی استاد نفیسی: ذکری از وی که پیداست از اصحاب معتبر سلطان ولد بوده است در مناقب العارفین نیست.

[۱۱] حواشی استاد نفیسی: نام شهری است معروف نزدیک آق شهر و قونیه که امروز در ناحیۀ شرقی ترکیه است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *