مقدمه ولد نامه – آثار سلطان ولد

آثار سلطان ولد چنانکه از مقدمه این مثنوی و مثنوی‌های دیگر به قلم خودش معلوم می‌شود عبارت است از: دیوان اشعار و رباعیات که به مشابهت پدرش ساخته بود و در اسلامبول به سال ۱۳۵۸ قمری از روی نسخۀ خطی مورخه ۷۲۲ طبع شده و بسیاری از غزلیات او اشتباهاً داخل کلیات شمس در هندوستان به طبع رسیده است ولد در غزل ها نیز اکثر استقبال از غزلیات والدش کرده و به این سبب موجب اشتباه شده است اگرچه روح و جان اشعار برگوینده اشعار دارد. در مقطع غزلی گفته است:
ولد را نیست علم و نی ولایت
جز آن علم و ولایت کش پدر داد

و چون از گفتن دیوان بپرداخت باز به متابعت و پیروی از پدرش شروع به ساختن مثنوی کرد و سه مثنوی از خود به یادگار گذارد که همۀ آنها به نظر نگارنده رسیده است. نخستین بار در سال ۶۹۰ مثنوی به بحر خفیف مخبون مقصور (و در بعض اشعار محذوف به تفصیلی که در فن عروض است) هم وزن الهی نامه یا حديقۀ سنائی (فاعلاتن مفاعلن فعلن – فعلاتن مفاعلن فعلات) بپرداخت که همین مثنوی حاضر است و دوباره در این باره گفتگو می‌کنیم.
دومین مثنوی ولد هم وزن مثنوی مولانا به بحر رمل مسدس منصور یا محذوف است. این مثنوی را پس از مثنوی بحر خفیف ساخته و در مقدمه‌اش نوشته است: «دوستان به من گفتند که بر وزن الهی نامۀ سنائی کتابی گفتی بهتر آن است که بر وزن مثنوی مولانا هم کتاب گفته آید».
بیت اول این مثنوی:
بشنوید از نالۀ چنگ و رباب / نکته‌های عشق در هر گونه باب
دو بیت آخرش:
شو ولد خامش مکن این سرّ دراز / ز آنکه کوته خوشتر است اسرار و راز
شد تمام از داد دادار این کتاب / بس کنم و اللّه اعلم بالصواب
سومین مثنوی ولد که بعد از دو مثنوی مذکور ساخته باز هموزن مثنوی مولاناست و به این
بیت آغاز می‌شود:
میکنم با نام حق آغاز باز / نکته‌های نادر و پر راز باز
و به این دو بیت به پایان می‌رسد:

زین دعا بهتر نباشد خود دعا / که شود مقبول یابندش عطا

شد سوم دفتر بفضل حق تمام / تا رسد رهرو به منزل والسلام

دیگر از آثار ولد رسالۀ نثر است که دنبال فيه مافيه مولانا چاپ شده است و گویا نام اصلی آن معارف ولد باشد.
ولد می‌خواست تا در همه چیز از پدرش پیروی کند و همان طور که در طریقت متابع و مشایع مولانا بود در آثار نیز قدم به قدم دنبال او را بگیرد. مولانا دواوین در اوزان مختلف و رباعیات انشاء فرمود ولد هم به طریق متابعت دیوانی گفت (ص ۴). مولانا معارف و مقالات منثوره داشت، ولد هم معارف و مقالات نوشت. مولانا مثنوی داشت، او نیز مثنوی گفت. اما «زین حسن تا آن حسن فرقی است ژرف». خود ولد هم انصاف داده و گفته است فی الجمله در هرچه توانستم و دست رسی بود خود را به حضرتش مانندا کردم، باقی حضرتش را مقامات است و مرا نیست. مگر بود که آنجا نتوان رسیدن مگر حق تعالی به عنایت خود برساند» (ص۴). سه مثنوی که گفتیم از همه مهمتر و به حسب رتبه و زمان مقدم تر مثنوی بحرخفیف است که اینک طبع شده به نظر خوانندگان می‌رسد. مثنوی دوم به منزلۀ شرحی از رموز و دقایق مثنوی اول و مثنوی سوم تکرار و اعادۀ همان مطالب است با بیانی روشن تر تا هرچه در دو دفتر مبهم مانده است واضح و روشن گردد. به عبارت دیگر سلطان ولد این سه مثنوی را به منزلۀسه دفتر پی در پی قرار داده که دومین متمم نخستین و سومین مفسر یکمین و دومین است. خود او در مقدمۀ مثنوی سوم می گوید تا کنون دو دفتر ساخته بودم دفتر اول هم وزن الهی نامۀ سنائی (یعنی حديقة الحقيقه) در شرح احوال مولانا و همدمان و مصاحبانش. در دفتر دوم به وزن مثنوی مولانا آنچه شرط طریقت است باز نمودم و آن دفتر در حقیقت شرح پاره‌ای از مطالب دفتر اول است. در دفتر سوم مطالب را محض تذکار تکرار نمودم و این دفتر به منزلۀ تفسیری از دو دفتر دیگر است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *