غزل ۳۱۶۵ مولانا
۱ | جان و جهان، دوش کجا بودهیی؟ | نی غَلَطَم، در دلِ ما بودهیی | |
۲ | دوشْ زِ هَجْرِ تو جَفا دیدهام | ای که تو سُلطانِ وَفا بودهیی | |
۳ | آه که من دوش چهسان بودهام | آه که تو دوش که را بودهیی | |
۴ | رَشک بَرَم کاش قَبا بودَمی | چون که در آغوشِ قَبا بودهیی | |
۵ | زَهره ندارم که بگویم تو را | بی منِ بیچاره چرا بودهیی؟ | |
۶ | یارِ سَبُکروح، به وَقتِ گُریز | تیزتَر از بادِ صَبا بودهیی | |
۷ | بیتو مرا رنج و بَلا بَند کرد | باش که تو بَندِ بَلا بودهیی | |
۸ | رنگِ رُخِ خوبِ تو آخِر گُواست | در حَرَمِ لُطفِ خدا بودهیی | |
۹ | رنگْ تو داری، که زِ رنگِ جَهان | پاکی و همرنگِ بَقا بودهیی | |
۱۰ | آینهیی، رنگِ تو عکسِ کسیست | تو زِ همه رنگْ جُدا بودهیی |
#دکلمه_غزل_مولانا با صدای #عبدالکریم_سروش دانلود فایل
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!