مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۱۹ – دانستنِ شیخْ ضَمیرِ سایِل را بی گفتن و دانستنِ قَدْرِ وامِ وام‌دارانْ بی گفتن که نِشانِ آن باشد که اُخْرُجْ بِصِفاتی اِلیٰ خَلْقی

 

۲۸۰۰ حاجَتِ خود گَر نگفتی آن فَقیر او بِدادیّ و بِدانِسْتی ضَمیر
۲۸۰۱ آنچه در دل داشتی آن پُشتْ‌خَم قَدْرِ آن دادی بِدو نه بیش و کَم
۲۸۰۲ پَس بِگُفتَندی چه دانستی که او این قَدَر اندیشه دارد ای عَمو‌؟
۲۸۰۳ او بِگُفتی خانهٔ دل خَلْوَت است خالی از کُدْیه مِثالِ جَنَّت است
۲۸۰۴ اَنْدَرو جُز عشقِ یَزدان کارْ نیست جُز خیالِ وَصْلِ او دَیّارْ نیست
۲۸۰۵ خانه را من روفْتَم از نیک و بَد خانه‌اَم پُرَّست از عشقِ اَحَد
۲۸۰۶ هرچه بینم اَنْدَرو غیرِ خدا آنِ من نَبْوَد بُوَد عکسِ گدا
۲۸۰۷ گَر در آبی نَخْل یا عُرجون نِمود جُز زِ عکسِ نَخْله‌یی بیرون نبود
۲۸۰۸ در تَکِ آب اَرْ بِبینی صورتی عکسِ بیرون باشد آن نَقْش ای فَتی
۲۸۰۹ لیکْ تا آب از قَذیٰ خالی شُدن تَنْقیه شَرط است در جویِ بَدَن
۲۸۱۰ تا نَمانَد تیرگیّ و خَسْ دَرو تا اَمین گردد نِمایَد عکسِ رو
۲۸۱۱ جُز گِلابه در تَنَت کو ای مُقِل‌؟ آبْ صافی کُن زِ گِل ای خَصْمِ دل
۲۸۱۲ تو بَر آنی هر دَمی کَزْ خواب و خَور خاک ریزی اَنْدَرین جو بیش تَر

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *