مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۲۸ – دَعوت کردنِ مُسلمانْ مُغ را

۲۹۱۳	مَر مُغی را گفت مَردی کِی فُلان	هین مُسلمان شو بِباش از مؤمنان
۲۹۱۴	گفت اگر خواهد خدا مُؤمن شَوَم	وَرْ فَزایَد فَضْل هم موقِنْ شَوَم
۲۹۱۵	گفت می‌خواهد خدا ایمانِ تو	تا رَهَد از دستِ دوزخْ جانِ تو
۲۹۱۶	لیک نَفْسِ نَحْس و آن شَیطانِ زشت	می‌کَشَندَت سویِ کُفران و کُنِشت
۲۹۱۷	گفت ای مُنْصِف چو ایشان غالِب‌اَند	یارِ او باشم که باشد زورْمَند
۲۹۱۸	یارِ آن تانَم بُدنْ کو غالِب است	آن طَرَف اُفتَم که غالِبْ جاذِب است
۲۹۱۹	چون خدا می‌خواست از من صِدْقِ زَفْت	خواستِ او چه سود چون پیشش نرفت‌؟
۲۹۲۰	نَفْس و شَیطان خواستِ خود را پیش بُرد	وآن عِنایَتْ قَهْر گشت و خُرد و مُرد
۲۹۲۱	تو یکی قَصْر و سَرایی ساختی	اَنْدَرو صد نَقْشِ خوشْ اَفْراختی
۲۹۲۲	خواستی مَسجد بُوَد آن جایِ خَیْر	دیگری آمد مَر آن را ساخت دَیْر
۲۹۲۳	یا تو بافیدی یکی کَرباسْ تا	خوش بِسازی بَهْرِ پوشیدن قَبا
۲۹۲۴	تو قَبا می‌خواستی خَصْم از نَبَرد	رَغمِ تو کَرباس را شلوار کرد
۲۹۲۵	چاره کَرباس چِه بْوَد‌؟ جانِ من	جُز زَبونِ رایِ آن غالِب شُدن
۲۹۲۶	او زَبون شُد جُرمِ این کَرباس چیست‌؟	آن کِه او مَغْلوبِ غالِب نیست کیست‌؟
۲۹۲۷	چون کسی بی‌خواستِ او بر وِیْ بِرانْد	خارْبُن در مُلْک و خانه یْ او نِشانْد
۲۹۲۸	صاحِبِ خانه بِدین خواری بُوَد	که چُنین بر وِیْ خَلاقَت می‌رَوَد
۲۹۲۹	هم خَلَق گردم من اَرْ تازه وْ نُوَم	چون که یارِ این چُنین خواری شَوَم
۲۹۳۰	چون که خواستِ نَفْس آمد مُسْتَعان	تَسْخَر آمد اَیْشْ شاءَ اللهُ کان
۲۹۳۱	من اگر نَنگِ مُغان یا کافرم	آن نی اَم که بر خدا این ظَنْ بَرَم
۲۹۳۲	که کسی ناخواهِ او و رَغْمِ او	گردد اَنْدَر مُلْکَتِ او حُکْم جو
۲۹۳۳	مُلْکَتِ او را فرو گیرد چُنین	که نَیارَد دَم زدن دَمْ آفرین
۲۹۳۴	دَفْعِ او می‌خواهد و می‌بایَدَش	دیوْ هر دَمْ غُصّه می‌اَفْزایَدَش
۲۹۳۵	بَندهٔ این دیو می‌باید شُدن	چون که غالِب اوست در هر اَنْجُمَن
۲۹۳۶	تا مَبادا کین کَشَد شَیطان زِ من	پَس چه دَستَم گیرد آنجا ذوالْمِنَن‌؟
۲۹۳۷	آن که او خواهد مُرادِ او شود	از که کارِ من دِگَر نیکو شود‌؟

#دکلمه_مثنوی

مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۲۸ – دَعوت کردنِ مُسلمانْ مُغ را

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

با ما در تماس باشيد

صفحات

لينك هاي ويژه