مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۱۴۱ – فرمودنِ شاه به اَیاز بارِ دِگَر که شَرحِ چارُق و پوستینْ آشکارا بگو تا خواجه تاشانَت از آن اِشارَت پَند گیرد و مَوْعظه که اَلدینُ النَّصیحَة
۳۳۵۲ | سِرِّ چارُق را بَیان کُن ای اَیاز | پیشِ چارُق چیستَت چندین نیاز | |
۳۳۵۳ | تا بِنوشَد سُنْقُر و بَک یا رُقَت | سِرِّ سِرِّ پوستین و چارُقَت | |
۳۳۵۴ | ای اَیاز از تو غُلامی نور یافت | نورَت از پَستی سویِ گَردون شِتافت | |
۳۳۵۵ | حَسرَتِ آزادگان شُد بَندگی | بَندگی را چون تو دادی زندگی | |
۳۳۵۶ | مؤمن آن باشد که اَنْدَر جَزر و مَد | کافر از ایمان او حَسْرَت خَورد |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!