مثنوی مولانا – دفتر پنجم – بخش ۸ – پاک کردنِ آبْ همۀ پَلیدی‌ها را و بازْ پاک کردنِ خدایِ تَعالی آب را از پَلیدی لاجَرَم قُدّوس آمد حَقْ تَعالی

 

۲۰۰ آب چون پیکار کرد و شُد نَجِس تا چُنان شُد کآب را رَد کرد حِس
۲۰۱ حَق بِبُردَش باز در بَحْرِ صَواب تا بِشُستَش از کَرَم آن آبِ آب
۲۰۲ سالِ دیگر آمد او دامَن‌کَشان هی کجا بودی؟ به دریایِ خوشان
۲۰۳ من نَجِس زین جا شُدم پاک آمدم بِسْتَدَم خِلْعَت سویِ خاک آمدم
۲۰۴ هین بِیایید ای پَلیدانْ سویِ من که گرفت از خویِ یَزدانْ خویِ من
۲۰۵ دَرپَذیرم جُملهٔ زشتیت را چون مَلَک پاکی دَهَم عِفْریت را
۲۰۶ چون شَوَم آلوده باز آن جا رَوَم سویِ اَصْلِ اَصْلِ پاکی‌ها رَوَم
۲۰۷ دَلْقِ چرکین بَرکَنَم آن جا زِ سَر خِلْعَتِ پاکَم دَهَد بارِدِگَر
۲۰۸ کارِ او این است و کارِ من همین عالَم‌آرای‌ست رَبُّ الْعالَمین
۲۰۹ گَر نبودی این پَلیدی‌هایِ ما کِی بُدی این بارْنامه آب را؟
۲۱۰ کیسه‌هایِ زَر بِدُزدید از کسی می‌رَوَد هر سو که هین کو مُفْلِسی
۲۱۱ یا بِریزَد بر گیاهِ رُسته‌یی یا بِشویَد رویِ رو ناشِسْته‌یی
۲۱۲ یا بگیرد بر سَر او حَمّال‌وار کَشتیِ بی‌دست و پا را در بِحار
۲۱۳ صد هزاران دارو اَنْدَر وِیْ نَهان زان که هر دارو بِرویَد زو چُنان
۲۱۴ جانِ هر دُرّی دلِ هر دانه‌یی می‌رَوَد در جو چو داروخانه‌‌یی
۲۱۵ زو یَتیمانِ زمین را پَروَرِش بَستگانِ خُشک را از وِیْ رَوِش
۲۱۶ چون نَمانَد مایه‌اَش تیره شود هَمچو ما اَنْدَر زمینْ خیره شود

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *