مثنوی مولانا – دفتر اوّل – بخش ۸۲ – سوآل کردنِ رَسولِ روم از عُمَر رَضِیَاللّهُ عَنْهُ از سَبَبِ اِبْتِلایِ اَرْواحْ با این آب و گِلِ جسم
۱۵۲۱ | چون زِ عُمَّر آن رَسول این را شَنید | روشَنی اَنْدَر دِلَش آمَد پَدید | |
۱۵۲۲ | مَحْو شُد پیشَش سوآل و هم جواب | گَشت فارغ از خَطا و از صَواب | |
۱۵۲۳ | اَصْل را دریافت و بُگْذاشت از فُروع | بَهرِ حِکْمَت کرد در پُرسش شروع | |
۱۵۲۴ | گفت یا عُمَّر چه حِکْمَت بود و سِرّ | حَبْسِ آن صافی دَرین جایِ کَدِر؟ | |
۱۵۲۵ | آبِ صافی در گِلی پنهان شُده | جانِ صافی بَستۀ اَبْدان شُده | |
۱۵۲۶ | گفت تو بَحثی شِگَرفی میکُنی | مَعنییی را بَندِ حَرفی میکُنی | |
۱۵۲۷ | حَبْس کردی مَعنیِ آزاد را | بَندِ حَرفی کردهیی تو یاد را | |
۱۵۲۸ | از برایِ فایده این کردهیی | تو که خود از فایِده در پَردهیی | |
۱۵۲۹ | آن کِه از وِیْ فایده زاییده شُد | چون نَبینَد آنچه ما را دیده شُد؟ | |
۱۵۳۰ | صد هزاران فایدهست و هر یکی | صد هزاران پیشِ آن یکْ اَنْدکی | |
۱۵۳۱ | آن دَمِ نُطْقَت که جُزوِ جُزوهاست | فایده شُد کُلِّ کُلْ خالی چراست؟ | |
۱۵۳۲ | تو که جُزویْ کارِ تو با فایِدهست | پس چرا در طَعْنِ کُل آری تو دست؟ | |
۱۵۳۳ | گفت را گَر فایده نَبْوَد، مگو | وَرْ بُوَد، هِلْ اِعْتراض و شُکْر جو | |
۱۵۳۴ | شُکرِ یَزدانْ طَوْقِ هر گَردن بُوَد | نی جِدال و رو تُرُش کردن بُوَد | |
۱۵۳۵ | گَر تُرُشرو بودن آمد شُکْر و بَسْ | پس چو سِرکه شُکرگویی نیست کَس | |
۱۵۳۶ | سِرکه را گَر راه باید در جِگَر | گو بِشو سِرکَنْگَبین او از شِکَر | |
۱۵۳۷ | مَعنی اَنْدَر شِعْر جُز با خَبْط نیست | چون قَلاسَنگ است و اَنْدَر ضَبْط نیست |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!