مثنوی مولانا – دفتر دوّم – بخش ۵۵ – عُذر گفتنِ دَلْقک با سَیِّدِ اَجَلّ که چرا فاحشه را نِکاح کرد؟

 

۲۳۳۸ گفت با دَلْقَک شبی سَیِّد اَجَل قَحْبه‌یی را خواستی تو از عَجَل
۲۳۳۹ با من این را باز می‌بایست گفت تا یکی مَسْتور کردیمیت جُفت
۲۳۴۰ گفت نُه مَسْتورِ صالِح خواستم قَحْبه گشتند و زِ غَمْ تَن کاستم
۲۳۴۱ خواستم این قَحْبه را بی‌مَعرِفَت تا بِبینَم چون شود این عاقِبَت؟
۲۳۴۲ عقل را من آزمودم هم بَسی زین سِپَس جویَم جُنون را مَغْرِسی

دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *