مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۴۰ – بیانِ آن که حَق تَعالیٰ صورتِ مُلوک را سَبَبِ مُسَخَّر کردنِ جَبّاران که مُسَخَّرِ حَقْ نباشند ساخته است چُنان که موسیٰ عَلَیه السَّلام بابِ صَغیر ساخت بر رَبْضِ قُدْس جِهَتِ رُکوعِ جَبّارانِ بَنی اسرائیل وَقتِ دَر آمدن که اُدخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا وَ قولوا حِطَّةٌ

 

۲۹۹۹ آن چُنان که حَق زِ گوشت و استخوان از شَهانْ بابِ صَغیری ساخت هان
۳۰۰۰ اَهْلِ دنیا سَجْدهٔ ایشان کُنند چون که سَجْده‌یْ کِبْریا را دُشمن‌اَند
۳۰۰۱ ساخت سَرگین‌دانَکی مِحْرابَشان نامِ آن مِحْرابْ میر و پَهْلَوان
۳۰۰۲ لایِقِ این حَضرتِ پاکی نه‌اید نی شِکَر پاکان شما خالی ‌نِی‌اید
۳۰۰۳ آن سگان را این خَسانْ خاضِع شوند شیر را عار است کو را بِگْرَوَند
۳۰۰۴ گُربه باشد شِحْنه هر موش‌خو موش کِه بْوَد تا زِ شیران تَرسَد او؟
۳۰۰۵ خَوْفِ ایشان از کِلابِ حَق بُوَد خَوْفَشان کِی ز آفتابِ حَق بُوَد؟
۳۰۰۶ رَبّیَ الْاعْلاست وِرْدِ آن مِهان رَبِّ اَدْنیٰ دَرخورِ این اَبْلَهان
۳۰۰۷ موش کِی تَرسَد زِ شیرانِ مَصاف؟ بلکه آن آهوتَگانِ مُشکْ‌ناف
۳۰۰۸ رو به پیشِ کاسه‌لیس ای دیگْ‌لیس توش خداوند و وَلی نِعْمَت نِویس
۳۰۰۹ بَسْ کُن اَرْ شَرحی بگویم دورْدست خشم گیرد میر و هم داند که هست
۳۰۱۰ حاصِل این آمد که بَد کُن ای کَریم با لَئیمان تا نَهَد گَردنْ لَئیم
۳۰۱۱ با لَئیمِ نَفْس چون اِحْسان کُند چون لَئیمان نَفْسِ بَد کُفران کُند
۳۰۱۲ زین سَبَب بُد کَاهْلِ مِحْنَتْ شاکِرَند اَهْلِ نِعْمَت طاغی‌اَند و ماکِرند
۳۰۱۳ هست طاغی بَگْلَرِ زَرّین‌قَبا هست شاکِر خستهٔ صاحب‌عَبا
۳۰۱۴ شُکر کِی رویَد زِ اَمْلاک و نِعَم؟ شُکر می‌رویَد زِ بَلْویٰ و سَقَم

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *