مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۵۶ – وَحی آمدن از حَقْ تَعالیٰ به موسیٰ که بیاموزَش چیزی که اِسْتِدعا کُند یا بعضی از آن

 

۳۲۸۷ گفت یَزدان تو بِدِه بایَستِ او بَرگُشا در اختیارْ آن دستِ او
۳۲۸۸ اختیار آمد عِبادَت را نَمَک وَرْنه می‌گردد به ناخواه این فَلَک
۳۲۸۹ گَردشِ او را نه اَجْر و نه عِقاب کِاخْتیار آمد هُنر وَقتِ حساب
۳۲۹۰ جُمله عالَم خود مُسَبِّح آمدند نیست آن تَسْبیح جَبْری مُزدْمَند
۳۲۹۱ تیغ در دَستَش نِهْ از عَجْزَش بِکَن تا که غازی گَردد او یا راه‌زَن
۳۲۹۲ زان که کَرَّمْنا شُد آدم زِاخْتیار نیمْ زنبورِ عَسَل شُد نیمْ مار
۳۲۹۳ مومنان کانِ عَسَل زنبوروار کافِران خود کانِ زَهْری هَمچو مار
۳۲۹۴ زان که مؤمن خورْد بُگْزیده نَبات تا چو نَحْلی گشت ریقِ او حَیات
۳۲۹۵ باز کافِر خورْد شَربَت از صَدید هم زِ قوتَش زَهْر شُد در وِیْ پَدید
۳۲۹۶ اَهْلِ اِلْهامِ خدا عَیْنُ الْحَیات اَهْلِ تَسْویلِ هوا سَمُّ الْمَمات
۳۲۹۷ در جهان این مَدْح و شاباش و زِهی زِاخْتیار است و حِفاظِ آگَهی
۳۲۹۸ جُمله رِنْدان چون که در زندان بُوَند مُتَّقیّ و زاهِد و حَقْ‌خوان شوند
۳۲۹۹ چون که قُدرت رفت کاسِد شُد عَمَل هین که تا سَرمایه نَسْتانَد اَجَل
۳۳۰۰ قُدرَتَت سَرمایهٔ سود است هین وَقتِ قُدرت را نِگَه دار و بِبین
۳۳۰۱ آدمی بر خِنْگِ کَرَّمْنا سَوار در کَفِ دَرکَش عِنانِ اختیار
۳۳۰۲ باز موسیٰ داد پَند او را به مِهْر که مُرادَت زَرد خواهد کرد چِهْر
۳۳۰۳ تَرکِ این سودا بِگو وَزْ حَق بِتَرس دیوْ دادَسْتَت برایِ مَکْرْ درس

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *