مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۱۶۷ – حیله دَفْعِ مَغْبون شُدن در بَیْع و شِرا

 

۳۴۹۵ آن یکی یاری پَیَمبَر را بِگُفت که مَنَم در بَیْع‌ها با غَبْنْ جُفْت
۳۴۹۶ مَکْرِ هر کَس کو فُروشَد یا خَرَد هَمچو سِحْر است و زِ راهَم می‌بَرَد
۳۴۹۷ گفت در بَیْعی که ترسی از غِرار شَرط کُن سه روز خود را اختیار
۳۴۹۸ که تَأنّی هست از رَحْمانْ یَقین هست تَعْجیلَت زِ شَیْطانِ لَعین
۳۴۹۹ پیشِ سگْ چون لُقمه‌یی نان اَفْکَنی بو کُند آن گَه خورَد ای مُعْتَنی
۳۵۰۰ او به بینی بو کُند ما با خِرَد هم بِبوییمَش به عقلِ مُنْتَقَد
۳۵۰۱ با تَأنّی گشت موجود از خدا تابه شش روز این زمین و چَرخ‌ها
۳۵۰۲ وَرْنه قادر بود کو کُنْ فَیَکون صد زمین و چَرخ آوَرْدی بُرون
۳۵۰۳ آدمی را اَنْدک اَنْدک آن هُمام تا چِهِل سالَش کُند مَردِ تمام
۳۵۰۴ گَرچه قادر بود کَنْدَر یک نَفَس از عَدَم پَرّان کُند پنجاه کَس
۳۵۰۵ عیسی قادر بود کو از یک دُعا بی‌تَوقُّف بَر جَهانَد مُرده را
۳۵۰۶ خالِقِ عیسی بِنَتْوانَد که او بی‌تَوقُّف مَردم آرَد تو به تو؟
۳۵۰۷ این تَأنّی از پِیِ تَعْلیمِ توست که طَلَب آهسته باید بی‌سُکُست
۳۵۰۸ جو یَکی کوچک که دایم می‌رَوَد نه نَجِس گردد نه گَنْده می‌شود
۳۵۰۹ زین تَأنّی زایَد اِقْبال و سُرور این تَأنّی بَیْضه دولت چون طیور
۳۵۱۰ مُرغ کِی مانَد به بَیْضه‌ ای عَنید؟ گَرچه از بَیْضه هَمی آید پَدید
۳۵۱۱ باش تا اَجْزایِ تو چون بَیْضه‌ها مُرغ‌ها زایَند اَنْدَر اِنْتِها
۳۵۱۲ بَیْضهٔ مار اَرْچه مانَد در شَبَه بیضه گُنجشک را دور است رَهْ
۳۵۱۳ دانهٔ آبی به دانه‌یْ سیب نیز گَرچه مانَد فَرق‌ها دان ای عزیز
۳۵۱۴ بَرگ‌ها هم‌رَنگ باشد در نَظَر میوه‌ها هر یک بُوَد نوعی دِگَر
۳۵۱۵ بَرگ‌هایِ جسم‌ها مانَنْده‌اند لیک هر جانی به رَیْعی زنده‌اند
۳۵۱۶ خَلْق در بازارْ یکسان می‌رَوَند آن یکی در ذوق و دیگر دَردمَند
۳۵۱۷ هم چُنان در مرگْ یکسان می‌رَویم نیم در خُسران و نیمی خُسرویم

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *