مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۰۴ – بَیان آن که رَفتنِ اَنْبیا و اَوْلیا به کوهها و غارها جِهَتِ پنهان کردنِ خویش نیست و جِهَتِ خَوْفِ تَشْویشِ خَلْق نیست بلکه جِهَتِ اِرْشادِ خَلْق است و تَحْریض بر اِنْقِطاع از دنیا به قَدْرِ مُمکن
۴۲۵۱ | آن که گویند اَوْلیا در کُهْ بُوَند | تا زِ چَشمِ مَردمان پنهان شوند | |
۴۲۵۲ | پیشِ خَلْق ایشان فَرازِ صد کُهاَند | گامِ خود بر چَرخِ هفتم مینَهَند | |
۴۲۵۳ | پس چرا پنهان شود کُهجو بُوَد | کو زِ صد دریا و کُهْ زان سو بُوَد؟ | |
۴۲۵۴ | حاجَتَش نَبْوَد به سویِ کُهْ گُریخت | کَزْ پِی اَش کُرِّهیْ فَلَک صد نَعْل ریخت | |
۴۲۵۵ | چَرخ گردید و نَدید او گَردِ جان | تَعْزیَتجامه بِپوشید آسْمان | |
۴۲۵۶ | گَر به ظاهِر آن پَری پنهان بُوَد | آدمی پنهانتَر از پَرْیان بُوَد | |
۴۲۵۷ | نَزدِ عاقل زان پَری که مُضْمَر است | آدمی صد بار خود پنهانتَر است | |
۴۲۵۸ | آدمی نزدیکِ عاقل چون خَفیست | چون بُوَد آدم که در غَیْب او صَفیست؟ |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!