مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۰۷ – جوابِ طَعْنه‌زَننده در مَثنوی از قُصورِ فَهْمِ خود

 

۴۲۸۳ ای سگِ طاعِن تو عَوْ عَوْ می‌کُنی طَعْنِ قرآن را بُرون‌شَو می‌کُنی
۴۲۸۴ این نه آن شیر است کَزْ وِیْ جانْ بَری یا زِ پَنْجه‌یْ قَهْرِ او ایمان بَری
۴۲۸۵ تا قیامَت می‌زَنَد قُرآن نِدی ای گروهی جَهْل را گشته فِدی
۴۲۸۶ که مرا افسانه می‌پِنْداشتید تُخمِ طَعْن و کافِری می‌کاشتید
۴۲۸۷ خود بِدیدیْت آن که طَعْنه می‌زَدیْت که شما فانیّ و افسانه بُدیْت
۴۲۸۸ من کَلامِ حَقَّم و قایم به ذات قوتِ جانِ جان و یاقوتِ زکات
۴۲۸۹ نورِ خورشیدَم فُتاده بر شما لیک از خورشید ناگشته جُدا
۴۲۹۰ نَکْ مَنَم یُنْبوعِ آن آبِ حَیات تا رَهانَم عاشقان را از مَمات
۴۲۹۱ گَر چُنان گَندْ آزَتان نَنْگیختی جُرعه‌یی بر گورَتان حَق ریختی
۴۲۹۲ نه بگیرم گفت و پَندِ آن حکیم دل نگردانم به هر طَعْنی سَقیم

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *