مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۲۱۵ – فَسْخِ عَزایِم و نَقض‌ها جهت باخبر کردنْ آدمی را از آن که مالِک و قاهِرْ اوست و گاه‌گاه عَزمِ او را فَسخ ناکردن و نافِذ داشتن تا طَمَعْ او را بر عَزْم کردن دارد تا باز عَزمَش را بِشکند تا تنبیه بر تنبیه بُوَد

 

۴۴۶۳ عَزم‌ها و قَصدها در ماجَرا گاه‌گاهی راست می‌آید تو را
۴۴۶۴ تا به طَمْعِ آن دِلَت نِیَّت کُند بارِ دیگر نِیَّتَت را بِشکَند
۴۴۶۵ وَرْ به کُلّی بی‌مُرادَت داشتی دل شدی نومید اَمَل کِی کاشتی؟
۴۴۶۶ وَر بِکاریدی اَمَل از عوری‌اَش کِی شدی پیدا بَرو مَقْهوری‌اَش؟
۴۴۶۷ عاشقان از بی‌مُرادی‌هایِ خویش باخَبَر گشتند از مولایِ خویش
۴۴۶۸ بی‌مُرادی شُد قَلاووزِ بهشت حُفَّتِ الْجَنَّه شِنو ای خوش‌سِرِشت
۴۴۶۹ که مُراداتَت همه اِشْکَسته‌پاست پس کسی باشد که کامِ او رَواست
۴۴۷۰ پس شُدند اِشْکَسته‌اَش آن صادقان لیکْ کو خود آن شِکَستِ عاشقان؟
۴۴۷۱ عاقِلانْ اِشْکَسته‌اَش از اِضطِرار عاشقانْ اِشْکَسته با صد اختیار
۴۴۷۲ عاقِلانَش بَندگانِ بَندی‌اَند عاشقانَش شکَّریّ و قَندی‌اَند
۴۴۷۳ اِئْتِیا کَرْهًا مَهارِ عاقِلان اِئْتِیا طَوْعًا بَهارِ بی‌دلان

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *