مثنوی مولانا – دفتر سوم – بخش ۴۴ – فرستادنِ فرعون به مَداین در طَلَبِ ساحِران

 

۱۱۵۷ چونکه موسیٰ بازگشت و او بِمانْد اَهْلِ رای و مَشورت را پیش خوانْد
۱۱۵۸ گفته با هم ساحِران داریم ما هریکی در سِحْر فَرد و پیشوا
۱۱۵۹ آن‌چُنان دیدند کَزْ اَطرافِ مصر جمع آرَدْشان شَهْ و صَرّافِ مصر
۱۱۶۰ او بَسی مَردم فرستاد آن زمان هر نَواحی بَهرِ جَمعِ جادُوان
۱۱۶۱ هرطَرَف که ساحِری بُد نامْدار کرد پَرّان سویِ او دَهْ پیکِ کار
۱۱۶۲ دو جوان بودند ساحِر مُشْتَهِر سِحرِ ایشان در دلِ مَهْ مُسْتَمِر
۱۱۶۳ شیر دوشیده زِ مَهْ فاش آشکار در سفرها رفته بر خُمّی سَوار
۱۱۶۴ شَکلِ کَرباسی نِموده ماهْتاب آن بِپِیموده فروشیده شِتاب
۱۱۶۵ سیم بُرده مُشتری آگَهْ شده دست از حَسرت به رُخ‌ها بَرزَده
۱۱۶۶ صدهزاران همچنین در جادُوی بوده مُنشیّ و نبوده چون رَوی
۱۱۶۷ چون بِدیشان آمد آن پیغامِ شاه کَزْ شما شاه است اکنون چاره‌خواه
۱۱۶۸ از پِیِ آنکه دو درویش آمدند بر شَهْ و بر قَصرِ او موکِب زدند
۱۱۶۹ نیست با ایشان به غیرِ یک عَصا که هَمی‌گردد به اَمرَش اَژدَها
۱۱۷۰ شاه و لشکر جمله بیچاره شدند زین دو کَس جمله به اَفْغان آمدند
۱۱۷۱ چاره‌ای می‌باید اَنْدَر ساحِری تا بُوَد که زین دو ساحِر جانْ بَری
۱۱۷۲ آن دو ساحِر را چو این پیغام داد تَرس و مِهری در دلِ هردو فُتاد
۱۱۷۳ عِرقِ جِنْسیَّت چو جُنْبیدن گرفت سَر به زانو بَرنَهادند از شِگِفت
۱۱۷۴ چون دبیرستانِ صوفی زانو است حَلِّ مشکل را دو زانو جادو است

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *