مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۵۶ – عُذر گفتنِ نَظْم کُننده و مَدَد خواستن

 

۱۴۹۱ ای تَقاضاگَر درونْ هَمچون جَنین چون تَقاضا می‌کُنی اِتْمامِ این
۱۴۹۲ سَهْل گَردان رَهْ نِما توفیق دِهْ یا تَقاضا را بِهِل بر ما مَنِه
۱۴۹۳ چون زِ مُفْلِس زَر تَقاضا می‌کُنی زَر بِبَخشَش در سِرْ ای شاهِ غَنی
۱۴۹۴ بی تو نَظْم و قافیه شام و سَحَر زَهْره کِی دارد که آید در نَظَر؟
۱۴۹۵ نَظْم و تَجْنیس و قَوافی ای عَلیم بَندهٔ اَمرِ تواَنْد از تَرس و بیم
۱۴۹۶ چون مُسَبِّح کرده‌یی هر چیز را ذاتِ بی‌تَمییز و با تَمییز را
۱۴۹۷ هر یکی تَسْبیح بر نوعی دِگَر گوید و از حالِ آن این بی‌خَبَر
۱۴۹۸ آدمی مُنْکِر زِ تَسْبیحِ جَماد وان جَماد اَنْدَر عِبادَت اوسْتاد
۱۴۹۹ بلکه هفتاد و دو مِلَّت هر یکی بی‌خَبَر از یکدِگَر وَنْدَر شَکی
۱۵۰۰ چون دو ناطِق را زِ حالِ همدِگَر نیست آگَهْ چون بُوَد دیوار و دَر؟
۱۵۰۱ چون من از تَسْبیحِ ناطِقْ غافِلَم چون بِدانَد سُبْحهٔ صامِت دِلَم؟
۱۵۰۲ هست سُنّی را یکی تَسْبیحِ خاص هست جَبْری را ضِدِ آن در مَناص
۱۵۰۳ سُنّی از تَسْبیحِ جَبْری بی‌خَبَر جَبْری از تَسْبیحِ سُنّی بی‌اَثَر
۱۵۰۴ این هَمی‌گوید که آن ضال است و گُم بی‌خَبَر از حالِ او وَزْ اَمرِ قُم
۱۵۰۵ وان هَمی‌گوید که این را چه خَبَر؟ جَنگَشان اَفْکَند یَزدان از قَدَر
۱۵۰۶ گوهرِ هر یک هویدا می‌کُند جِنْس از ناجِنْس پیدا می‌کُند
۱۵۰۷ قَهْر را از لُطْف دانَد هر کسی خواهْ دانا خواهْ نادان یا خَسی
۱۵۰۸ لیکْ لُطْفی قَهْر در پنهان شُده یا که قَهْری در دلِ لُطْف آمده
۱۵۰۹ کَم کسی داند مگر رَبّانی‌یی کِشْ بُوَد در دلْ مِحَکِّ جانی‌یی
۱۵۱۰ باقیان زین دو گُمانی می‌بَرَند سویِ لانه‌یْ خود به یک پَر می‌پَرَند

#دکلمه_مثنوی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *