مثنوی مولانا – دفتر سوّم – بخش ۵۰ – توفیقْ میانِ این دو حَدیث کی اَلرِّضا بِالْکُفْرِ کُفْرٌ و حَدیثِ دیگر مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضائی فَلْیَطْلُبْ رَبٌّا سِوائی
۱۳۶۳ | دی سؤآلی کرد سایِل مَر مرا | زانکه عاشق بود او بر ماجَرا | |
۱۳۶۴ | گفت نکتهیْ اَلرِّضا بِالْکُفْرِ کُفْر | این پَیَمبَر گفت و گفتِ اوست مُهْر | |
۱۳۶۵ | باز فرمود او که اَنْدَر هر قَضا | هر مُسلمان را رِضا باید رِضا | |
۱۳۶۶ | نه قَضایِ حَق بُوَد کُفر و نِفاق؟ | گَر بِدین راضی شَوَم باشد شِقاق | |
۱۳۶۷ | وَرْ نِیَم راضی، بُوَد آن هم زیان | پَس چه چاره باشدم اَنْدَر میان؟ | |
۱۳۶۸ | گُفتَمَش این کُفر مَقْضی نه قَضاست | هست آثارِ قَضا این کُفر راست | |
۱۳۶۹ | پَس قَضا را خواجه از مَقْضی بِدان | تا شِکالَت دَفْع گردد در زمان | |
۱۳۷۰ | راضیاَم در کُفر زانرو که قَضاست | نه ازین رو که نِزاع و خُبْثِ ماست | |
۱۳۷۱ | کُفر از رویِ قَضا هم کُفر نیست | حَقْ را کافِر مَخوان، اینجا مَایست | |
۱۳۷۲ | کُفرْ جَهْل است و قَضایِ کُفرْ عِلْم | هر دو کِی یک باشد آخِر حِلْم و خِلْم؟ | |
۱۳۷۳ | زشتیِ خَط، زشتیِ نَقّاش نیست | بلکه از وِیْ زشت را بِنْمودنیست | |
۱۳۷۴ | قُوَّت نَقّاش باشد آنکه او | هم تواند زشت کردن هم نِکو | |
۱۳۷۵ | گَر کَشانَم بَحثِ این را من به ساز | تا سؤال و تا جواب آید دراز | |
۱۳۷۶ | ذوقِ نکتهیْ عشق از من میرَوَد | نَقْشِ خِدْمَت، نَقْشِ دیگر میشود |
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!