رباعی ۲۳۳ مولانا

 

زان رویْ که دل بَستهٔ آن زنجیر است در دامَنِ تو، دستْ زدن تَقدیر است
چون دست به دامَنَش زدم گفت بِهِل گفتم که خَموش روزِ گیراگیر است

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *