رباعی ۲۴۳ مولانا
با دشمنِ منْ یار چو بسیار نِشَست | با یارْ نَشایَدَم دِگَر بار نِشَست | ||
پَرهیز ازان گُلی که با خار نِشَست | بُگْریز ازان مگس که با مار نِشَست |
اگر دوست صمیمی تو همنشین دشمنانت شد، دیگر نباید با او دوستی کنی. بپرهیز از آن گلی که همنشین خار شد، دوری کن از آن مگسی که بر روی مار نشست.
تو چگونه یاری باشی؟
که اندرون رگ و پی سر یار را
چون کف دست ندانی.
شمس تبریز