رباعی ۷۰۲ مولانا
ای روز بَرآ، که ذَرّهها رَقص کُند | جانها زِ خوشی، بیسَر و پا رَقص کُند | ||
آن کَس که ازو چَرخ و هوا رَقص کُند | در گوشِ تو گویم که کجا رَقص کُند |
ای روز، آشکار شو تا از نور تو ذره ها به رقص درآیند و جانها از خوشی حضور تو بدون دست و پا رقص کنند. آن کسی که به خاطر او فلک و آسمان می چرخد، در گوش تو خواهم گفت که در کجا رقص خواهد کرد.
روشنایی روز، تاریکی شب را از بین می برد و ذره ها (کنایه از رهروان) از شدت خوشحالی و شادی، بدون اینکه سر از پا تشخیص دهند به رقص در می آیند. رقص بدون دست و پا، حرکت و جنبش روح و چرخش جان در فضای لطف بی کران روشنایی آگاهی و شادی است. شاید مولانا با جان خود درکی از چرخش هستی و کرات و ستارگان پیدا کرده است و چون در قالب کلمات نمی توانسته بیان کند، به حریف خود گفته که در گوش تو خواهم گفت این راز را.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!