فیه ما فیه مولانا – فصل ۵۴

فصل پنجاه و چهارم

فرمود که اوّل[۱] که شعر می‌گفتیم داعیه‌ای[۲] بود عظیم که موجبِ گفتن بود، اکنون[۳] در آن وقت اثرها داشت و این ساعت که داعیه فاتِر[۴] شده است و در غروب است هم اثرها دارد و سنتِ حق تعالی چنین است که چیزها را در وقتِ شروق[۵] تربیت می‌فرماید و از او اثرهای عظیم و حکمتِ بسیار پیدا می‌شود؛ در حالتِ غروب نیز همان تربیت قایم است، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ[۶]، یعنی یُرَبّیْ الدَّوَاعِیَ الشَّارِقَةَ وَ الْغَارِبَةَ؛ معتزله[۷] می‌گویند که خالقِ افعالْ بنده است و هر فعلی که از او صادر می‌شود بنده خالقِ آن فعل است؛ نشاید که چنین باشد، زیرا که آن فعلی که از او صادر می‌شود یا به واسطۀ این آلت است که دارد مِثل عقل و روح و قوّت و جسم یا بی‌واسطه نشاید که او خالقِ افعال باشد به واسطۀ این‌ها، زیرا که او قادر نیست بر جمعیّت این‌ها، پس او خالقِ آن فعل نباشد به واسطۀ این آلت، چون آلت محکومِ او نیست و نشاید که بی‌این آلتْ خالقِ فعل باشد، زیرا محال است که بی‌آلت از او فعلی آید، پس عَلی‌الاطلاق[۸] دانستیم که خالق افعال حق است نه بنده؛ هر فعلی اِمّا خیر و اِمّا شرّ که از بنده صادر می‌شود، او آن را به نیّتی و پیش‌نهادی[۹] می‌کند، اما حکمتِ آن کار همان قدر نباشد که در تصوّر او آمد، این‌قدر معنی و حِکمت و فایده که او را در آن کار نمود فایدۀ آن همان قدر بود که آن فعل از او به وجود آید، اما فوایدِ کلّیِ آن را خدای می‌داند که از آن چه بَرها خواهد یافتن، مثلاً چنان‌که نماز می‌کنی به نیّت آن‌که تو را ثواب باشد در آخرت و نیک‌نامی و امان باشد در دُنیی[۱۰]، اما فایدۀ آن نماز همین‌قدر نخواهد بودن، صدهزار فایده‌ها خواهد دادن که آن در وهم نمی‌گذرد، آن فایده‌ها را خدای داند که بنده را بر آن کار می‌دارد.

اکنون آدمی در دستِ قبضۀ قدرتِ حق همچون کمان است و حق تعالی او را در کارها مستعمل می‌کند و فاعل در حقیقت، حق است نه کمان، کمان آلت است و واسطه است، لیکن بی‌خبر است و غافل از حق، جهت قِوامِ دنیا، زهی عظیم کمانی که آگه شود که من در دستِ کیستم؟

چه گویم دنیایی را که قوامِ او و ستون او غفلت باشد و نمی‌بینی که چون کسی را بیدار می‌کنند از دنیا بیزار می‌شود و او نیز می‌گدازد و تلف می‌شود؟ آدمی از کوچکی که نشو و نما گرفته است، آن به واسطۀ غفلت بوده است والّا هرگز نبالیدی و بزرگ نشدی، پس چون او معمور[۱۱] و بزرگ به واسطۀ غفلت شد، باز بر وی حق تعالی رنج‌ها و مجاهده‌ها جبراً و اختیاراً بر او گمارد تا آن غفلت‌ها را از او بشوید و او را پاک گرداند، بعد از آن تواند به آن عالم آشنا گشتن.

وجودِ آدمی بر مثالِ مَزبَله[۱۲] است، تَلِّ سِرگین، الّا این تلِّ سرگین اگر عزیز است جهتِ آن است که در او خاتمِ[۱۳] پادشاه است و وجود آدمی همچون جُوالِ گندم است، پادشاه ندا می‌کند که این گندم را کجا می‌بری که صاعِ[۱۴] من در اوست؟ و او از صاع غافل است و غرقِ گندم شده است، اگر از صاع واقف شود به گندم کی التفات کند؟ اکنون هر اندیشه که تو را به عالمِ عُلوی[۱۵] می‌کشد و از عالَمِ سُفلی[۱۶] سرد و فاتِر می‌گرداند، عکس و پرتوِ آن صاع است که بیرون می‌زند، آدمی میل به آن عالم می‌کند و چون بعکسه میل به عالمِ سُفلی کند علامتش آن باشد که آن صاع در پرده پنهان شده باشد.

—–

[۱]  حواشی استاد فروزانفر: دلیل است بر آن‌که این فصل در اواخر عمر مولانا که داعیۀ او بر شعر گفتن فاتر شده بود چنانکه در ذیل دفتر ۶ مثنوی هم از قول سلطان ولد بدان اشاره رفته تقریر یافته است.

[۲]  انگیزه، سبب، علت.

[۳]  بخشی از حواشی استاد فروزانفر: لفظ اکنون در معارف بهاءولد و تعبیرات مولانا به معنی بنابراین، باری و به منزله تکیه کلام، مکرّراً استعمال شده است.

[۴]  سست، ناتوان.

[۵]  برآمدن آفتاب، طلوع.

[۶]  بخشی از آیۀ ۲۸ سورۀ شعراء: پروردگار مشرق و مغرب.

[۷]  لغت‌نامه مرحوم دهخدا: فرقه‌ای است که می‌گویند به دنیا و آخرت، دیدن حق تعالی ممکن نیست. و نیز می‌گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره نه مؤمن است نه کافر. واصل بن عطا که مقدم این جماعت است شاگرد شیخ حسن بصری بوده، یک روز در مسجد با شاگردان دیگر این حکایت می کرد که مرتکبان کبائر نه مؤمن‌اند و نه کافر و اثبات منزلت بین المنزلتین می کرد، شیخ این سخن بشنید و فرمود که «اعتزل منا» یعنی جدا شده و دور افتاده از ما و از این سخن این اسم معتزله بر آن فرقه ماند.

[۸]  بی‌قید، بی‌شرط.

[۹]  حواشی استاد فروزانفر: به معنی غرض و مقصد و اندیشه‌ای که آدمی بر نفس خود عرضه کند در ص ۱۹۹ و ۲۰۹ از متن حاضر هم بدین معنی می‌آید.

[۱۰]  دنیا و این جهان.

[۱۱]  آباد شده، برپا.

[۱۲]  جای ریختن خاک‌روبه و سرگین.

[۱۳]  انگشتری.

[۱۴]  پیمانه.

[۱۵]  آسمان و عالم بالا. مقابل علم سفلی است و مراد افلاک و اجرام فلکی و سماویات به طور مطلق است.

[۱۶]  پایینی، زیرین.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *