مکتوبات مولانا – مکتوب ۸۴ – به معینالدّین پروانه، توصیۀ حامل نامه که اسم وی قید نشده است
همواره روزگارِ همایون ملک الامرا والخواصّ، فخرالحجّاب والنوّاب، صاحب اعظم، المعظّم لأمرالله، المشفق علی خلق الله[۱]، مغیث الاسلام، ملاذالانام، ناشرالعدل، منبع الفضل، معدن الحلم و الکرم، ملکیّ الاخلاق، جبرییل الیُمن، عرشیُ الرّوح، معین الملّة والدّولة والدّین، مختصُّ الملوک والسّلاطین، برھان الهُدی والیقین، کعبة الآمال فی العالمین ادام اللهُ عُلوَّهُ و حرّسه الله الکریم بعینه الّتی لاینام و برکنه الّذی لایُرام و اعاذه من شرّالانام و حوادث الایّام و من کلّ طارق یطرُق بسوءٍ، این دعواتْ و دعواتِ همه محبّان و هواخواهانِ آن دولت در حقّ آن یگانۀ دهر مستجاب و مقبول باد، عندالله تعالی: انَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ[۲].
سلام و تحیّت صافتر از باد صبا و لذیذتر از عهد صبی و نافعتر از هوای بهار و باوفاتر از دارالقرار مطالعه فرماید و آرزومندی به دیدار عالمآرای شادیافزای: سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِّنْ اَثَرِالسُّجُودِ[۳]. غالب و باعث شناسد، چنانکه بارها آرزومندی بدان میداشت که بدان طرف سفر کنم، خاص از بھرِ ملاقاتِ آن یگانه، دل گفت که تو گرانخیزی در نزول و ارتحال و پرعقیله، من که دلم، سبکرفتارم و بیمؤنت، این خدمت را من به جای آرم، تو در قنوت دعا مقیم باش.
وقتی که خاطرِ همایون از اهلِ دنیا ملول شود و از دوستان و اخوان صفا یاد کند، دانم که دل داعی را در آن میان بیند به آن دلها آمیخته و یک لخت شده که:
رُوحُهُ رُوحس وَ رُوحی رُوحُهُ
مَن رَأی رُوحَین عاشا فی بَدَن؟[۴]
سیل الشّیخ من الصّوفیّة. قال: روح واحدةٌ فی ابدانٍ متفرّقةٍ[۵].
من یک جانم که صد هزارست تَنم
چه جان و چه تَن؟ که هر دو هم خویشتَنَم[۶]
قال اللهُ تعالی: مَّا خَلْقُکُمْ وَلَا بَعثُکُمْ اِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ[۷]. بحمدالله تعالی که خاطر همایون، وثاقِ لطایف و اسرار حکمت است و سینۀ پاکش منبع و منبت رقایق و حقایق اَرِنِا الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ[۸]، هم از اخلاقِ مبارکش جواهر چینیم و بر سمع شریفش نثار کنیم، چنانکه گفت: اخذنا من البحر و اهرقنا علی البحر. جاوید مصدر و مرجع معارف و اسرار باد.
آرندۀ تحیّت به حاجتی میآید به خدمت، و این تحیّت را وسیلت میسازد بدان احسانی که بیبهانه و بیوسیلت هم فایض است بر همه محتاجانِ عالم که به امید، روی بدان کعبۀ کرم نهند، بازنمیگردند از آن جناب عالی الّا سالمین غانمین فرحین شاکرین، که مکشوف شده است بر خاطرِ مبارک که اقبالِ دنیا و مالِ دنیا جهتِ زراعت است و تخم کاشتن است، که این تخمِ عمر و اقبال جهتِ کاشتن دادهاند نه جهت داشتن: قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ[۹]. تخمی که بَهرِ کاشتن دهند، اندک دهند تا اندکیِ آن گواهی دهد که از بَهرِ کاشتنم، نه بَهرِ انبار کردن. امید است که از حضرتْ شاکر بازگردد همچون دیگر شاکران، و توقیع قبول و عنایتِ شما را سلاحِ مباهات و افتخارِ و نازیدن بر اماثل و اقرانِ خود سازد، و چون بپرسند که از حضرتِ آن کریم چون بازگشتی، آن عنایتْ زبانِ او باشد.
جاوید محسن و وهّاب و مؤثّر و مفضل باد، آمین یا ربَّ العالمین.
——————————–
[۱] مهربان با خلق خدا.
[۲] بخشی از آیۀ ۲۰۷ سورۀ بقره: و او به بندگانش رئوف است.
[۳] بخشی از آیۀ ۲۹ سورۀ فتح: نشانه آنان در چهرههایشان از اثر سجود است.
[۴] بیت ۳ از غزل ۲۱۲۷ مولانا، جان او جان من، جان من جان او، که دیده دو جان در یک بدن زندگی کند؟.
[۵] یک روح در بدنهای مختلف.
[۶] بیت اول از رباعی ۱۲۳۸ مولانا.
[۷] بخشی از آیۀ ۲۸ سورۀ لقمان: آفرینش و برانگیختن شما جز مانند تنی یگانه نیست.
[۸] خداوندا اشیاء و موجودات را آنگونه که هستند به من بنمای. حدیثی منسوب به پیامبر (ص).
[۹] بخشی از آیۀ ۷۷ سورۀ نساء: بگو بهره دنیا ناچیز است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!