معارف محقق ترمدی – تصحیح استاد فروزانفر – متن ۳۷

ترمذی[۱] می‌فرماید معنی این است که: «اگر شما خدای را یاری دهید خدا شما را یاری دهد، گفت خدا منزه است از یاری کسی معنی این آن است که اگر یاری دهید اولیای مرا و انبیای مرا شما را یاری دهم، ایشان را عزیز دارید شما را عزیز کنم چنان‌که حواریان را به یاری عیسی عزیز کرد و صحابه را به یاری پیغامبر علیه السلام عزیز کرد و تا دور قیامت ثنای ایشان بر منبرها و محفل‌ها باقی داشت و آنان‌که پیغامبر ما را از بهر عزت نفس خود خوار داشتند همچون ابوجهل و ابولهب لعنت ایشان را باقی داشت چنان‌که پادشاه، خاینی را بر دار بلند بیاویزد سال‌ها تا همه او را بینند».

عاقلان از بلا کران گیرند/ عبرت از کار دیگران گیرند

و چون از بلا بگریزند به حصن و حصار اندیشۀ خود نگریزند بلکه به حصن و حصار سایۀ اولیا گریزند تا در این داخل شوند که ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

قوله تعالی‌ و کاین من قریة هی اشد قوة من قریتک التی اخرجتک‌ بعضی گفتند که: «پیغامبر ما علیه السلام از خوف جان از مکه نگریخت چنان‌که موسی گریخت بلکه تا بیرون کردندش به زور چنان‌که فرمود اخرجتک بیرونت کردند و نگفت که: «گریختی» یا خود اشارت غیبی بود که بیرون آی زیرا که پیغامبر ما از آن عزیزتر بود توکل او به خدا بود و نظر او در خدا بود و زیستن او بهر خدا بود چنان‌که فرمود وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین‌[۲] دور از او که او را این خطاب باشد که از خوف جان خود گریختی که کمترین بندگان او که از او بویی یافته بودند به سوی مرگ چنان می‌دویدند که سیل از بالای کوه فرودود که‌ وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحاً[۳] و مرگ را چنان می‌جستند که شاعر قافیه را جوید و کودک آدینه را که فرمود فَمِنْهُم مّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مّن یَنتَظِرُ.[۴]

قوله تعالی افمن کان علی بینة من ربِه سهل می‌گوید[۵]: «آن‌کس را که او را بینه و روشنی از حق باشد آن باشد که اقتدای او به سنت پیغامبر باشد چنان‌که کسی به کسی اقتدا کند در نماز هر حرکت که او کند او همان کند».

مغربی[۶] می‌فرماید: «بینه معنیش روشنایی است که بدان روشنایی جدا کنند اندیشه ربانی را از وسواس شیطانی چنان‌که جو را و گندم را پاک کنند در روشنایی از سنگ به معاینۀ چشم بی‌تقلید و بی‌قیاس و اگر از این نور که در اندرون است سخنی زاییده شود نام آن سخن برهان باشد».

——

[۱] ابوعبد الله محمد بن على بن حسن بن بشر معروف به حکیم از شیوخ صوفیه و داراى تصانیف مهم است در حدیث و علوم طریقت و از شاگردان ابوتراب عسکر بن الحصین نخشبى و یحیى بن جلاء به شمار است و تاریخ وفاتش معلوم نگردید ولى بى‌هیچ شک تا سال ۲۸۵ زنده بوده و در همین سال یحیى بن منصور قاضى در نیشابور از وى سماع حدیث کرده است. طبقات الصوفیة، طبع مصر، ص ۲۲۰- ۲۱۷ طبقات الشافعیة، طبع مصر، ج ۲، ص ۲۰٫ و آنچه در متن حاضر مى‌خوانیم تقریر گفته اوست در حقائق سلمى: قال الترمذى ان اکرمتم اولیائى اکرمتکم.

[۲] قرآن کریم، الانعام ۱۶۲٫

[۳] قرآن کریم، العادیات ۱٫

[۴] قرآن کریم، الاحزاب ۲۳٫

[۵] این سخن مأخوذ است از تفسیر سهل بن عبد الله (طبع مصر، ص ۱۳۶) و حقائق سلمى.

[۶] ابوعثمان سعید بن سلام مغربى از اهل قیروان و از مشایخ حرم (مکه) بود و ابوعبد الرحمن سلمى او را دیده است و از قول او روایت مى‌کند. وفاتش به سال ۳۷۳ در نیشابور اتفاق افتاد. و چون عین آنچه در متن مى‌خوانیم در حقائق سلمى موجود است جاى شبهه باقى نمى‌ماند که مقصود از «مغربى» ابوعثمان مذکور است نه کس دیگر. اینک روایت سلمى: سمعت ابا عثمان المغربى یقول البینة النور الذى یفرق به المرء بین الالهام و الوساوس و لا یکون البینة الا لاهل الحقائق و البینة نور و المترجم عنها البرهان.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *