مولوی‌نامه – جلد اول – فصل چهارم: علل و اسباب طبیعی خرق عادات

کسانی که دنبال علل و اسباب طبیعی این قبیل امور می‌گردند؛ لابد از ما می‌پرسند که سبب و علت طبیعی خرق عادات و کرامات چیست؛ یعنی چه می‌شود، و چه فعل و انفعالی در طبیعت روی می‌دهد که قوت اراده و همت و ایمان، و انقطاع از تعلقات جسمانی منشأ بروز امور و آثار غیر عادی می‌گردد.

در جواب این سؤال گروهی از حکمای هند و مخصوصاً طبقۀ مرتاضان جوکی گفته‌اند و می‌گویند که منشأ صدور امور غریب خارق عادت، یک دسته از قوای نهفته و اعصاب خفتۀ همین جسم عنصری انسانی است، که به مرور دهور به خواب رفته و از کار افتاده، و ممکن است که در نتیجۀ پاره‌ای از ریاضت‌های بدنی و روحی همان اعصاب و قوای نهفتۀ مادی زنده و بیدار شوند و به کار بیفتند؛ اما این امر کلی و عمومی نیست؛ چرا که در پاره‌ای از افراد بشر آن اعصاب چنان مرده و از کار افتاده است که بیداری و زنده شدن آن ممکن نیست.

و می‌گویند که قوت اراده و نیروی ایمان و انقطاع از شواغل جسمانی، محصول ریاضتی است که مقدمۀ بیداری آن قوی و اعصاب خفته است.

این فرض که جوکیان هند معتقد شده‌اند، گذشته از این‌که دعوی بدون دلیل است، کاملاً قانع‌کننده نیست و ریشۀ اشکال را قطع نمی‌کند، چرا که باز جای این سؤال باقی است که کیفیت تأثیر ریاضت‌های بدنی و روحی در آن قوی و اعصاب چیست؛ و چه فعل و انفعال طبیعی روی می‌دهد که آن اعصاب در اثر ریاضت بیدار می‌شوند!

باری ما معتقدیم که هنوز علوم بشری به حل این مشکلات توفیق نیافته؛ اما ظن قوی متاخم علم حاصل است که پیشرفت علوم و دانش‌های بشری بدان پایه خواهد رسید که علل و اسباب طبیعی این نوع مسائل مبهم پیچیده را کشف کند به طوری که برای هیچ‌کس قابل تردید و انکار نباشد.

آن وقت است که بشر بیشتر به عظمت خالق این جهان جل جلاله و عظم شأنه و سلطانه پی می‌برد؛ چرا که عالم طبیعت و بدن طبیعی عنصری ما با همه تموجات دماغی و شاهکارهای اعصاب و قوای درونی و برونیش جزوی کوچک از موجودات و مخلوقات بی‌نهایت ذات لا یزال الهی است؛ و چه خوب می‌گوید شیخ عطار رحمة الله علیه:

زمین در جنب این نه طاق مینا/ چو خشخاشی بود بر روی دریا

نگه کن تو ازین خشخاش چندی/ سزد بر سبلت خود گر بخندی

زنهار گمان مکنید که اگر اسرار طبیعی معجزات و کرامات هم کشف شد، ریشۀ مشکلات و مجهولات بشر قطع خواهد شد، و دیگر موضوع مبهم نامعلومی برای او نخواهد ماند؛ خیر؛ هرگز و ابدا چنین نیست؛ و عقلا و عادة محال و ممتنع است که روزی فرا رسد که بشر بر جمیع اسرار خلقت و رموز آفرینش وقوف و احاطه پیدا کند؛ بلکه واقع امر برعکس است؛ چه به تجربۀ متمادی و قواعد علمی ثابت شده است که هرگاه یک درخت از مجهولات بشری قطع شد، پهلوی آن چند جوانۀ تازه از جنس همان درخت می‌روید؛ یعنی هر مشکلی را حل کرد چند مجهول تازه بر مشکلات وی افزوده می‌شود؛ این است که ما معتقدیم که بشر در هیچ عصر و زمانی از الهیات و امور روحانی معنوی، و اعتراف و توجه به عالم غیب و ماوراء طبیعت مستغنی نخواهد شد؛ بلکه هر قدر بر علوم و صنایع حیرت‌افزا افزوده شود بیشتر به جلالت و عظمت پروردگار پی خواهد برد و به وجود آفرینندۀ قادر یکتا اقرار خواهد کرد؛ و از بن دندان خواهد گفت «لا مؤثر فی الوجود الا الله و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم».

فاعل حق فاعل الهی/ یکشف ذاته له کما هی

مسبب الاسباب من غیر سبب/ به الوجود بالشراشر وجب[۱]

[۱]  منظومۀ منطق سبزواری.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *