مولوینامه – جلد اول – فصل چهارم: حصول اصول معجزات و کرامات
اما حصول آن اصول که سرمایۀ صدور معجزات و کرامات است، در بعضی افراد بشر موهبتی ذاتی است؛ یعنی ذاتاً چندان قوی و قادر و کامل ساخته شدهاند که ظهور این قبیل آثار از لوازم خلقت و آفرینش آنهاست؛ این طایفه برگزیدگان حق و بندگان مخلص خدای تعالی(به ضم میم و فتح لام)[۱] میخوانیم؛ خواه از طبقۀ رسل و انبیا باشند؛ یا از صنف اولیا و ابدال و مردان خدا و مشایخ طریق و عارفان صاحبدل؛ و در صنف اولیا نیز اعم از آن گروه که برای رهبری و ارشاد خلق و اصلاح نفوس بشری مبعوث و مأمور یعنی ذاتاً کامل و مکمل خلق شده باشند، یا آن جماعت که از انظار خلق پوشیده و پنهانند؛ و ایشان را اولیای مستور و رویپوشیدگان حضرت قدس مینامیم؛ و در حق این طایفه گفتهاند «ان لله اولیاء خفیاء» و «اولیائی تحت قبابی لا یعرفهم غیری»؛ که جملۀ اول از احادیث شریف نبوی و جملۀ دوم مأخوذ از حدیث قدسی است.
و در غیر طبقۀ انبیا و اولیا که دارای کمال فطری موهوبیاند؛ و به عقیدۀ مولوی اصلاً نوعی یا صنفی جدا و ممتاز از دیگر اصناف و طوایف بشرند؛ تحصیل قدرت بر صدور کرامات و خرق عادات محتاج زحمت و ریاضت؛ و از همه بالاتر، محتاج دستگیری و رهبری همان طبقۀ ممتاز است که باران رحمت الهی و کشتی نجات غرقشدگان این جهان مادی ظلمانیاند.
اما حدوث آن حالت که مقدمۀ ظهور کرامت و امور خارق عادت میشود؛ توأم با انقطاع از شواغل حسی مادی و بریدن از خلق و پیوستن به حق است؛ و هر قدر انقطاع از علایق مادی، و توغل در امور معنوی و روحانیات بیشتر باشد؛ قدرت بر صدور کرامت افزونترست؛ و در همین حالت انقطاع است که مثلاً دعای بندگان خالص خدا مستجاب و در جزو کرامات و خرق عادات محسوب میشود.
و حصول حالت انقطاع و رفع حجاب، معمولاً محصول ریاضت و موت ارادی است «موتوا قبل ان تموتوا»؛ و در موت طبیعی انقطاع و رفع حجاب کلی است؛ و نیز چهبسا که در اثر حوادث ناگوار ناگهانی و تصادف با امور موحش مدهش حالت انقطاع دست میدهد؛ یعنی انسان به کلی از خلق و امور محسوس جسمانی بریده و به عالم روح و غیب متوجه میشود؛ و در این حالت نیز ممکن است کرامات و افعال شگفتانگیز از وی بروز کند.
در عالم خواب نیز اگر رفع حجاب روی بدهد و چیزی بر انسان کشف شود؛ مثل اینکه از ظهور حادثهیی قبل از وقوع اطلاع پیدا کند، باز نتیجۀ همان انقطاع از شواغل حسی؛ و آزاد شدن روح از گرفتاریهای مادی است؛ چنانکه پیش به تفصیل گفتیم.
شیخ رئیس ابوعلی سینا در اشارات؛ و ملاصدرا در اسفار؛ و حاجی سبزواری، در شرح منظومۀ حکمت؛ اصل انقطاع و اسباب آن را به تفصیل گفتهاند؛ من فقط شعر منظومه را که مختصرترین آنهاست برای شما میخوانم:
و انما الشواغل الحسیة/ قد حجزت نفوسنا النوریة[۲]
و موجب ارتفاع حجبها کثر/ من ذلک النوم و منه قد ظهر
صفاؤها الفطری و انضجارها[۳]/ و موتها بالطبع و اختیارها
[۱] اشاره است به آیۀ «إِلاّٰ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ، سورۀ حجر ج ۱۴ آیه ۴۰».
[۲] النوریة: خ- رجوع شود به حواشی ص ۳۰۲٫
[۳] مقصود از «انضجار» رمیدن روح است از عالم حس و محسوس در اثر مصادفۀ امور موحش و مدهش که در متن گفتیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!