مولوی‌نامه – جلد دوم – فصل چهارم: تجدد امثال به عقیدۀ متکلمان اشعری «العرض لا یبقی زمانین»

چنان‌که مکرر گوشزد کرده‌ایم قاعدۀ تجدد امثال و حرکت جوهری عرفا و حکمای الهی غیر از مسئلۀ کلامی اعتقادی اشاعره است که در مبحث جواهر و اعراض می‌گویند «العرض لا یبقی زمانین»؛ هرچند که این مسئله هم مابین متکلمان به اصطلاح تجدد امثال معروف است؛ اما مفهوم و مصداق آن اخص از اصطلاح مولوی و دیگر عرفای محقق است.

در شرح مقاصد[۱] می‌نویسد.

«ذهب کثیر من المتکلمین ان شیئا من الاعراض لا یبقی زمانین بل کلها علی التقضی و التجدد کالحرکة و الزمان عند الفلاسفة و بقاءها عبارة عن تجدد الامثال بارادة الله و بقاء الجوهر مشروط بالعرض فمن هنا یحتاجان الی المؤثر ج ۱ ص ۱۸۰».

و در شرح مواقف[۲] می‌نویسد:

«ذهب الشیخ الاشعری و متبعوه من محققی الاشاعرة الی ان العرض لا یبقی زمانین، فالاعراض جملتها غیر باقیة عندهم بل هی علی التقضی و التجدد ینقضی واحد منها و یتجدد آخر مثله: ج ۵ ص ۳۷».

چنان‌که دانستم عرفا قاعدۀ تجدد امثال را در تمام موجودات امکانی، اعم از جوهر و عرض، و اعم از ارضی و سماوی تعمیم می‌دهند و می‌گویند بقای هر موجودی مادی یا مجرد از ماده، غیر از ذات باری‌تعالی به طریق تجدد امثال و تعاقب افراد متماثل است و به هر طرفةالعین و در هردم که می‌گذرد این جهان سرتاپا معدوم می‌گردد و جهانی نو به وجود می‌آید که در تمام مشخصات مماثل جهان معدوم شده است، شاید در آیت کریمۀ «وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» اشاره به همین معنی شده باشد

حرکت جوهری هم جز این نیست که می‌گویند سرتاسر هویت وجودی عالم با حفظ وحدت اتصالی و سیر استکمالی، پیوسته در تبدل و تجدد جوهری است؛ پس مدلول تجدد امثال و حرکت جوهری بر روی هم این است که حرکت و سیلان لازم لا ینفک ذرات عالم وجود است؛ و سراسر عالم امکان و کلی موجودات جوهری و عرضی پیوسته در حرکت و لحظه به لحظه در تقضّی و تبدل و تجدد باشند؛ پس آنچه در حال حاضر می‌بینی غیر از آن است که در آن قبل دیده بودی، و آنچه در لحظۀ بعد ببینی هم غیر از آن است که الآن دیده باشی، ولیکن افراد متعاقب چندان شبیه و مماثل یکدیگرند که در بادی امر مغایرت احساس نمی‌شود، و تتابع و توالی افراد مماثل چندان سریع و پی‌درپی انجام می‌گیرد که در ظاهر رشتۀ متصل وحدانی دیده می‌شود؛ مطابق قاعدۀ معروف که «وحدت اتصالی مساوق با وحدت شخصی است»؛

***

اما متکلمان اشعری تجدد امثال را در اجسام و سایر انواع جوهر اصلاً جائز نمی‌شمارند و این قاعده را تنها به عرض مقابل جوهر تخصیص می‌دهند؛ یعنی می‌گویند از خواص موجودات عرضی از قبیل کیفیت حرارت و برودت، و الوان و طعوم و امثال آن این است که فرد موجود آن عیناً در دو زمان باقی نمی‌ماند؛ بلکه دائم مانند حرکت اینی مکانی در تصرم و تجددند و به هر لحظه فردی معدوم و فرد مماثلش از مبدأ خلقت ایجاد می‌شود؛ و همچنان برحسب ارادۀ الهی افراد متماثل یعنی افرادی که ازهرجهت متحدند به تعاقب و توالی یکدیگر موجود و معدوم می‌گردند؛ برخلاف اجسام و سایر موجودات جوهری که به عقیدۀ آن طایفه حرکت جوهری و تجدد امثال در آن‌ها ذاتاً راه ندارد؛ و هر تغییری که بر آن‌ها عارض می‌شود از ناحیۀ تجدد و تبدل اعراض است.

در شرح مقاصد می‌گوید:

«من احکام الاجسام آنها باقیة زمانین و اکثر: ج ۱ ص ۳۱۸».

[۱] شرح مقاصد و متن آن هر دو از تألیفات محقق تفتازانی است متوفی ۷۹۲٫

[۲] شرح مواقف از میر سید شریف جرجانی است م-۸۱۶ و متن از قاضی عضد الدین ایجی معاصر خواجه حافظ است م-۷۵۶٫

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *