مولوینامه – جلد دوم – فصل چهارم: عقاید عرفانی و مسلک خاص مولوی – ۹۳ – عقیدۀ تناسخ در ملل و اقوام قدیم
از حکمای پهلوی خسروانی و طایفۀ مانویۀ ایران پیش از اسلام که بعد از اسلام، وارث حکمت خسروانیاش شیخ شهابالدین سهروردی صاحب «حکمة الاشراق» است؛ و یکی از یادگارهای منانیهاش «جعد بن درهم» معلّم مروان جعدی، و ابن مقفع را شمردهاند[۱] و همچنین از فلاسفه و حکمای قدیم یونان و مصر و بابل و هند و چین، جمعی کثیر مذهب تناسخ داشتند؛ با این تفاوت که گروهی هر چهار نوع تناسخ انسانی و حیوانی و نباتی و جمادی، و گروهی به پارهای از آن اقسام معتقد بودند: اما رویهمرفته، همگان بر این حرف اتفاق داشتند که نفوس انسانی پیوسته در کار تدبیر ابدان عنصری است؛ و چون رشتۀ علاقهاش از بدنی گسیخته شد به تدبیر بدن دیگر میپردازد؛ تا آنگاه که به کمال روحانی برسد و شایستۀ صعود و اتصال به عالم قدس نورانی گردد[۲].
مابین حکمای قدیم تناسخی مذهب، اسامی چند تن ازجمله هرمس، آغاذیمون، انباذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون، یوذاسف یا «بوذاسف» با وصف فیلسوف تناسخی هندی، در کتب فلسفۀ اسلامی معروف است؛ با اختلاف عقاید در اختیار نوع و کیفیت تناسخ.
از آن جمله مثلاً دربارۀ «بوذاسف» و پیروان وی میگویند چنین عقیده داشت که پس از انقضای دورۀ سال الهی که به اختلاف اقوال، مابین ۲۵۲۰۰ سال و ۳۶۰۰۰۰ سال شمسی یا کمتر و بیشتر است همان نفوس با همان خصوصیات طبیعی و اخلاقی که داشتند عیناً در ابدان تازه بازگشت میکنند؛ و قیامت و خیر و شر در مذهب این طایفه همین دورۀ رجعت است؛ چیزی که هست معتقد به یک قیامت و یک رستاخیز نیستند بلکه میگویند که این قیامتها بر سبیل تسلسل تعاقبی همیشه خواهد بود؛ و هرگز پایان نخواهد پذیرفت!
[۱] کتاب الهند ابوریحان و الفهرست ابن الندیم.
[۲] شرح حکمة الاشراق.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!