شرح مثنوی بدیع‌الزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۵۰ – منع کردن خرگوش راز را از ایشان‌

گفت هر رازی نشاید بازگفت‌ جفت طاق آید گهی، گه طاق جفت‌

می‌توانیم در توجیه این بیت بگوییم که در بازی جفت و طاق گاهی طاق می‌گویند و جفت ظاهر می‌شود و گاهی هم به‌عکس است همچنین مشورت با دوستان گاهی به صواب و گاهی هم به خطا می‌کشاند و یا آنکه جفت را به معنی دوست و دمساز، و طاق را به معنی جدا و مخالف بگیریم که در آن صورت معنی چنین می‌شود که راز را بدوست هم نباید گفت برای آنکه ممکن است روزی دشمن بشود چنان‌که گفته‌اند: احزم الناس من لا یفشی سره الی صدیقه مخافة ان یقع بینهما شر فیفشیه علیه. المستطرف، چاپ مصر، ج ۱، ص ۱۸۸٫

از صفا گر دم زنی با آینه‌ تیره گردد زود با ما آینه‌

دوست هرچند پاک‌دل باشد از غریزه‌ی حب ذات و ترجیح منفعت خود بر دیگران خالی و بر کنار نیست و غالباً مردم تا وقتی دوست و صمیمی هستند که تفوق و برتری دوستان خود را مشاهده نکرده‌اند بنابراین هرگاه ما راز خود را که به‌حسب معمول باید امری مهم و مرتبط به منفعت یا پیشرفت ما باشد با دوستی در میان نهیم بسا که حسد و بخل او را تحریک می‌کنیم به‌طوری که او در دل خون می‌خورد و به ظاهر از خود مسرت نشان می‌دهد و به حکم بدسگالی و حسدی که از احتمال حصول منفعت و ترقی برای ما در درونش سر زده است در مشورت خیانت می‌کند و به راه غلط می‌افکند. این تمثیل که از تیره شدن آینه بر اثر آه و نفس، مولانا می‌آورد ظاهراً اشاره بدین نکته است.

در بیان این سه کم جنبان لبت‌ از ذهاب و از ذهب وز مذهبت‌
کین سه را خصم است بسیار و عدو در کمینت ایستد چون داند او

اشاره است به جمله‌ی ذیل: استر ذهبک و ذهابک و مذهبک.

که ولی‌محمد اکبرآبادی آن را حدیث نبوی و خواجه ایوب از سخنان حضرت جعفر صادق علیه‌السلام و حاجی سبزواری حدیث (بدون قید) شمرده‌اند و بنده هنوز مأخذ آن را نیافته‌ام. و نزدیک بدان روایتی است که از حضرت امیر مومنان علی علیه‌السلام نقل کرده‌اند: فاخزن لسانک کما تخزن ذهبک و ورقک. فصل الخطاب، چاپ ایران، ص ۲۶۸٫

ور بگویی با یکی دو الوداع‌ کل سر جاوز الاثنین شاع‌

این مصراع عربی مثلی است متداول از بیتی که تمامش چنین است:

کل سر جاوز الاثنین شاع‌ کل علم لیس فی القرطاس ضاع‌

که مصراع اول در شرح نظام نیشابوری بر شافیه‌ی ابن حاجب (باب الابتداء) بدون ذکر گوینده‌ی آن نقل شده و در امثال و حکم دهخدا منسوب است به حضرت امیر مومنان علی علیه‌السلام. در دیوان خطی اشعار حضرت امیر (ع) موسوم به انوار العقول من اشعار وصی الرسول (نسخه‌ی خطی متعلق بنگارنده) این بیت وجود ندارد، در جامع الشواهد نیز گوینده‌ی آن معین نشده است.

بعضی این مثل را بدین گونه توجیه کرده‌اند که هر سری که بر دو لب بگذرد پراکنده می‌شود.

گر دو سه پرنده را بندی به هم‌ بر زمین مانند محبوس از الم‌

مراد این است که مشورت، آدمی را در کار سست می‌کند زیرا فکر هر اندازه که قوی و دور پرواز باشد هنگام مشورت به‌سبب بحث و ملاحظه‌ی وجوه مختلف آنکه طبعاً در مشورت پیش می‌آید در معرض شک و تردید قرار می‌گیرد و مشورت‌کننده ممکن است در عمل سست و دودل شود مثل آنکه مرغ به‌تنهایی می‌پرد ولی هرگاه بالهای او را با مرغ دیگر به هم بندند آن دو از پرواز فرومی‌مانند این مثل را در فیه ما فیه بدین گونه بیان فرموده است: «دو مرغ را بر هم بندی با وجود جنسیت و آنچه دو پر داشتند به‌چهار مبدل شد نمی‌پرد زیرا که دوی قایمست اما اگر مرغ مرده را بروبندی بپرد زیرا که دوی نمانده است.» فیه ما فیه، طبع طهران به تصحیح نگارنده، ص ۲۵٫ نظیر آن:

چو مرغ پای ببسته ست دور می‌نپرد بچرخ می‌نرسد وز دوار او عجمیست‌

دیوان، ب ۵۲۳۹

مشورت دارند سرپوشیده خوب‌ در کنایت با غلط افکن مشوب‌

سرپوشیده: سر بسته و با جمال، بدون تصریح.

غلط افکن: سخنی که به وجه تعریض گویند، سخن دو پهلو و قابل توجیه.

از اینجا بیان این مطلب است که مشورت جائز است ولی مشروط به آنکه مقصود را به‌صراحت باز نگویند تا آنکه مقصد و مرام معلوم نگردد و راز برملا نیفتد و فایده‌ی مشورت نیز حاصل گردد و بنابراین فاعل فعل «دارند» عام و کلی است نظیر: گویند، آورده‌اند- و امثال آن در مواردی که اسناد فعل به هر فاعلی رواست و شخص معین، مقصود گوینده نیست و یا آنکه فاعل در نظر متکلم مشخص نیست ولی می‌داند که فعل صورت گرفته و به ضرورت فاعلی داشته است و یا آنکه فاعل فعل مشخص است و گوینده برای رعایت مصلحتی فعل را با ضمیر جمع می‌آورد و تعبیر: (سرپوشیده، در کنایت، با غلط افکن مشوب) قید و وصف الفعل است و ترتیب نظم آن در محاوره چنین است:

مشورت را وقتی خوب می‌شمارند که سر بسته و به صورت کنایه و آمیخته با غلط افکن و تعریض باشد. دلیل این توجیه، ابیات بعدی است که برای رفع تعارض از امر به مشورت و توصیه بکتمان سر که در احادیث می‌خوانیم و به بعضی اشارت رفت، بیان فرموده است.

یوسف بن احمد مولوی ضمیر جمع را در فعل «دارند» راجع به «دو سه پرنده» در بیت پیشین گرفته و گفته است که مرغان نیز به زبان حال مشورت دارند و در خلاص خود می‌اندیشند. با شواهدی که از گفته‌ی مولانا آوردیم سستی این توجیه واضح است.

مشورت کردی پیمبر بسته سر گفته ایشانش جواب و بی‌خبر
در مثالی بسته گفتی رای را تا نداند خصم از سر پای را
او جواب خویش بگرفتی از او وز سؤالش می‌نبردی غیر بو

بسته: پیچیده، غیر صریح.

مأخذ این مطلب را در کیفیت مشورت حضرت رسول (ص) به‌دست نیاوردم ولی روایاتی موجود است که موید آن تواند بود، مانند: کان إذا اراد غزوه وری به غیرها. جامع صغیر، چاپ مصر، ج ۲، ص ۱۰۱، کنوز الحقایق، چاپ هند، ص ۹۷٫

و قال النَّبی (ص) للرجل الذی ساله ممن أنت قال من ماء محاضرات راغب، چاپ مصر، ج ۱، ص ۷۴٫ و از این قبیل است احادیثی که درباره‌ی جواز معاریض یعنی سخنان دو پهلو وارد شده است، جع: نهایه‌ی ابن اثیر، چاپ مصر، ج ۳، در ذیل: عرض.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *