شرح مثنوی بدیعالزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۸۷ – وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن
یک دو پندش داد طوطی بینفاق | بعد از آن گفتش سلام الفراق | |
خواجه گفتش فی امان اللَّه برو | مر مرا اکنون نمودی راه نو | |
خواجه با خود گفت کاین پند من است | راه او گیرم که این ره روشن است | |
جان من کمتر ز طوطی کی بود | جان چنین باید که نیکو پی بود | |
نسخهی موزهی قونیه، نسخه بدل: طوطی پر مذاق، چاپ لیدن نیز چنین است. پر مذاق: خوش چاشنی و با مزه، مجازاً مطلوب و موافق طبع.
نیکو پی: مجازاً مبارک قدم، خجسته پی.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!