شرح مثنوی بدیعالزمان فروزانفر – دفتر اوّل – بخش ۹۲ – قِصّۀ سوآل کردنِ عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها از مُصْطَفی صَلَّیاللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که امروز باران بارید، چون تو سویِ گورستان رفتی، جامههایِ تو چون تَر نیست؟
مصطفی روزی به گورستان برفت | با جنازهی مردی از یاران برفت | |
خاک را در گور او آگنده کرد | زیر خاک آن دانهاش را زنده کرد | |
جنازه: به کسر اول و فتح اول، مرده و نیز تختی که مرده را بر روی آن نهند و بر گیرند، محیط المحیط.
ظاهراً مأخذ این قصه، روایت ذیل است که آن را از موضوعات شمردهاند: عن انس قال بینما نحن نطوف مع رسول اللَّه (ص) إذ راینا بردا و ندی فقلنا یا رسول اللَّه ما هذا البرد و الندی قال و قد رایتم ذلک قلنا نعم فقال ذاک عیسی بن مریم سلم علی. (از انس بن مالک نقل میکنند که او گفت در آن میان که ما با پیمبر گردش میکردیم ناگاه سردی و تریی احساس کردیم گفتیم ای پیامبر این سردی و تری چیست و چراست گفت مگر شما آن را یافتید گفتیم بلی گفت آن عیسی بن مریم است که بر من درود گفت) اللآلی المصنوعة، طبع مصر، ج ۱، ص ۱۷۳٫
این روایت از ب (۲۰۲۷) با حکایت ذیل ترکیب شده است: «روزی شیخ من (رض) از بیت الجن قصد دمشق داشت بارانکی آمده بود و ما اندر گل به دشواری میرفتیم، شیخ را نگاه کردم نعلین پای و جامه خشک بود با وی بگفتم گفت آری تا من تهمت از راه توکل برداشتهام و آن را از وحشت نگاه داشته خداوند تعالی قدم مرا از وحل نگاه داشته است.» کشف المحجوب هجویری، طبع لنین گراد، ص ۳۰۰٫
تمثیل انسان، به دانهی گندم و تخم دیگر گیاهان به مناسبت آن است که دانه از خاک میروید و از نو میبالد و زندگی نباتی از سر میگیرد، آدمی نیز به عقیدهی مولانا همچنان پس از مرگ، زنده میشود و از خاک گور برمیخیزد، این تمثیل را مولانا در دیوان کبیر روشنتر بیان فرموده است:
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست | چرا بدانهی انسانت این گمان باشد | |
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد | ز چاه، یوسف جان را چرا فغان باشد | |
دیوان، ب ۹۵۶۳، ۹۵۶۴
چون تو سرافیل دلی زنده کن آب و گلی | در دم ز راه مقبلی در گوش ما نفخهی خدا | |
ما همچو خرمن ریخته گندم بکاه آمیخته | هین از نسیم باد جان که را ز گندم کن جدا | |
تا غم بهسوی غم رود خرم سوی خرم رود | تا گل بهسوی گل رود تا دل بر آید بر سما | |
این دانهای نازنین محبوس مانده در زمین | در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا | |
تا کار جان چون زر شود با دلبران هم بر شود | پا بود اکنون سر شود، که بود اکنون کهربا | |
همان مأخذ، ب ۱۲۶ به بعد
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت | بر نروید هیچ از شه دانهی احسان چرا | |
همان مأخذ، ب ۱۶۱۲
دانهی بیچاره بودم زیر خاک | دانه را دردانه کردی عاقبت | |
دانهی را باغ و بستان ساختی | خاک را کاشانه کردی عاقبت | |
همان مأخذ، ب ۴۹۹۹، ۴۵۰۰ این تمثیل که نمودار ایمان قاطع مولانا به بعثت و حشر است نظایر بسیار دارد که بهجای خود ذکر خواهیم کرد.
این درختانند همچون خاکیان | دستها بر کردهاند از خاکدان | |
سوی خلقان صد اشارت میکنند | و آن که گوش استش عبارت میکنند | |
با زبان سبز و با دست دراز | از ضمیر خاک میگویند راز | |
همچو بطان سر فروبرده به آب | گشته طاوسان و بوده چون غراب | |
در زمستانشان اگر محبوس کرد | آن غرابان را خدا طاوس کرد | |
در زمستانشان اگرچه داد مرگ | زنده شان کرد از بهار و داد برگ | |
خاکیان: نوع آدمی بهلحاظ آنکه آدم را مطابق روایات پیشین از خاک آفریدهاند.
خاکدان: زمین و کرهی ارض.
بط: بتشدید طا، در عربی، نوعی از مرغابی.
خزان و بهار را مثالی میگیرد برای مرگ و رستاخیز و بدین قرینه میخواهد که بعث بعد الموت را به ذهن خواننده نزدیک و درخور قبول سازد، این مضمون اقتباسی است از روش استدلال قرآن کریم بر حشر و رستاخیز، برای تفصیل بیشتر، جع: شرح مثنوی شریف، ج ۲، ذیل: ب (۱۸۹۵- ۱۸۹۲).
نظیر آن از گفتهی مولانا:
بعذار جسم منگر که بپوسد و بریزد | بعذار جان نگر که خوش و خوش عذار بادا | |
تن تیره همچو زاغی و جهان تن زمستان | که بر غم این دو ناخوش ابدا بهار بادا | |
دیوان، ب ۱۸۹۳، ۱۸۹۴ میتوان گفت که تجدد و حدوث احوال، دلیل است بر وجود صانعی حکیم. این توجیه، مناسب است با آنچه پس از این، بیدرنگ مطرح میکند چنانکه توجیه نخستین با ابیات پیشین مناسب مینماید.
منکران گویند خود هست این قدیم | این چرا بندیم بر رب کریم | |
کوری ایشان درون دوستان | حق برویانید باغ و بوستان | |
هر گلی کاندر درون بویا بود | آن گل از اسرار کل گویا بود | |
بوی ایشان رغم انف منکران | گرد عالم میرود پرده دران | |
منکران همچون جعل ز آن بوی گل | یا چو نازک مغز در بانگ دهل | |
خویشتن مشغول میسازند و غرق | چشم میدزدند زین لمعان برق | |
چشم میدزدند و آنجا چشم نی | چشم آن باشد که بیند مأمنی | |
بستن: نسبت دادن چیزی برخلاف واقع.
رغم انف: به خاک مالیدن بینی، مجازاً برخلاف میل. رغم، مشتق است از رغام به معنی خاک. انف، نمودار کبر و خودبینی است بدین مناسبت، بینی کردن، بینی بالا کشیدن، به معنی تکبر و اعراض، استعمال میشود.
جعل: نوعی از سوسک درشت است که بر سرگین مینشیند، به پارسی، سرگین گردانک و سرگین غلطانک میگویند.
نازک مغز: مجازاً، کم تحمل و عصبی که تحمل شنیدن آواز ندارد.
متکلمین و علمای مذاهب، تغیر و تبدل احوال جسم را از حرکت و سکون و اجتماع و افتراق بر حدوث آن، دلیل میشمارند و بدین سبب عالم را حادث میدانند، هر حادثی به عقیدهی آنها بهناچار باید محدث و آفریدگاری داشته باشد و از این مقدمات، نتیجه میگیرند که عالم، آفریده و مصنوع آفریدگار و صانعی حکیم است، در مقابل آنها دهریان و علمای طبیعی یا به گفتهی قدما طبایعیان معتقد هستند که عالم قدیم است و تغیر و تبدل احوال جسم و حدوث موالید، زادهی حرکات افلاک است، از حرکات افلاک، اختلاف امزجه بهحصول میپیوندد که بعضی مقتضی حیات و برخی مرگآور است و بنابراین، دهریان بعثت و رستاخیز را نیز باور نداشتهاند، مولانا نیز به استدلال متکلمین تمسک جسته و علاوه بر تبدل احوال ظاهر، تعاقب احوال باطن را از قبض و بسط و خوف و رجا و وجود و سکر که امور غیر اختیاری است بر وجود خدای تعالی و تصرف او در ظاهر و باطن دلیل آورده است، آنگاه میگوید منکران از ادراک این شواهد تن میزنند زیرا چشم شاهد بین ندارند بلکه خود دید و بینایی را فاقداند بهواسطهی آنکه چشم آنها خاصیت خود را که ادراک واقع است از دست داده است، این مطلب را پیش از این، در ذیل: ب (۱۸۹۲ به بعد) از جزو دوم شرح مثنوی شریف به تفصیل باز گفتهایم.
نظیر آن از گفتههای مولانا:
چیست نشانی آنک هست جهانی دگر | نو شدن حالها رفتن این کهنهاست | |
روز نو و شام نو باغ نو و دام نو | هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نو غناست | |
نو، ز کجا میرسد کهنه کجا میرود | گر نه ورای نظر عالم بیمنتهاست | |
دیوان، ب ۴۹۰۵ به بعد ناصر خسرو، نیز بر حدوث عالم جسمانی بدین گونه استدلال کرده است:
عالم قدیم نیست سوی دانا | مشنو محال دهری شیدا را | |
چندین هزار بوی و مزه و صورت | بر دهریان بس است گوا، ما را | |
رنگین که کرد و شیرین در خرما | خاک درشت ناخوش غبرا را | |
خرماگری ز خاک که آمیخته است | این نغز پیشه دانه خرما را | |
خط خط که کرد جزع یمانی را | بوی از کجاست عنبر سارا را | |
دیوان ناصر خسرو، ص ۱۵ چنانکه فخرالدین رازی بهصراحت میگوید و پیش از این اشارت رفت، دهریان به فنای عالم جسمانی و حشر اجساد هم معتقد نبودهاند و بدین جهت مولانا در این بحث، نخست به مثالی از بهار و خزان، رستاخیز و مرگ را توجیه کرده و سپس مسالهی حدوث عالم را از راه تجدد و تبدل احوال و اعراض، مطرح ساخته است زیرا هرگاه حدوث عالم به اثبات رسد به ضرورت فنا و انقضای آن،
نیز ثابت میگردد، در دیوان کبیر، هم حدوث احوال باطنی را بر فنای صور و حشر آنها دلیل میآورد بدین گونه:
درون گور تن خود تو این زمان بنگر | که دمبهدم چه خیالات دل ربا سازد | |
چو سینه باز شکافی در او نبینی هیچ | که تا زنخ نزند کس که او کجا باشد | |
دیوان، ب ۹۵۳۷، ۹۵۳۸ برای اطلاع از عقاید متکلمین و حکما در حدوث و قدم عالم، جع:
شرح مواقف، طبع آستانه، ج ۲، ص ۴۹۷- ۴۹۱، ج ۳، ص ۴- ۳، کشف المراد، طبع صیدا، ص ۱۰۳- ۱۰۰، کشف الفوائد، طبع ایران، ص ۳۷- ۳۱، نهایة الاقدام، طبع بغداد، ص ۵۴- ۵، تفسیر امام فخر رازی، طبع آستانه، ج ۴، ص ۷۸۰، ج ۵، ص ۲۵۹، ۳۵۴، ۳۸۵، ۴۲۶، ۴۳۵، ج ۷، ص ۴۸۹، زاد المسافرین از ناصر خسرو، طبع برلین، ص ۱۵۰- ۱۳۵، ۲۸۶- ۲۷۵٫
چون ز گورستان پیمبر بازگشت | سوی صدیقه شد و هم راز گشت | |
چشم صدیقه چو بر رویش فتاد | پیش آمد دست بر وی مینهاد | |
بر عمامه و روی او و موی او | بر گریبان و بر و بازوی او | |
گفت پیغمبر چه میجویی شتاب | گفت باران آمد امروز از سحاب | |
جامههایت میبجویم از طلب | تر نمیبینم ز باران ای عجب | |
گفت چه بر سر فگندی از ازار | گفت کردم آن ردای تو خمار | |
گفت بهر آن نمود ای پاک جیب | چشم پاکت را خدا باران غیب | |
نیست آن باران از این ابر شما | هست ابری دیگر و دیگر سما | |
صدیقه: عنوانی است که اهل سنت از دیرباز، عایشه را بدان باز میخوانند، مناسبتی دارد با لقب «صدیق» که پدر وی، ابوبکر عتیق بن ابی قحافه خلیفهی اول بدان مشهور است، عایشه را در شش سالگی یا هفت سالگی، پیش از هجرت بدو سال به حضرت رسول اکرم (صم) عقد بستند و در سال دوم از هجرت به خانهی پیغمبر (ص) بردند و او در این هنگام نه ساله بود، او محبوبترین زنان پیمبر بود و مردم، بدین سبب هدایای خود را در روزی که نوبت او بود به خانهی حضرت رسول (صم) میفرستادند، پیمبر در خانهی او وفات یافت و همانجا دفن شد، اکنون شباک یا ضریح نبوی مشتمل است بر خانهی عایشه و حضرت زهرا سلام اللَّه علیها.
عایشه شعر بسیار حفظ داشت، بیماران را درمان میکرد و مردمشناس بود، پیشینیان او را در عداد فقها و علمای فروع دین یاد میکنند و جزو هفت تن از صحابه میشمارند که در فقه اسلامی جائز درجه نخستین بودهاند، این هفت تن عبارتند از: امیر مومنان علی (ع)، عمر بن الخطاب (خلیفهی دوم)، عبدالله بن مسعود، عایشه، زید بن ثابت، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر. دیگران که ما بین صد و سی و سه و صد و سی و نه کساند، پس از این عده قرار دارند.
ابواسحاق ابراهیم بن علی فیروز آبادی شیرازی از فقهای بزرگ و اولین مدرس نظامیه بغداد، عایشه را در طبقهی فقهای صحابه یاد کرده است، از عایشه دو هزار و دویست و ده حدیث روایت میکنند، در مسند احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) هزار و سیصد و چهل حدیث از قول عایشه مندرج است.
این بانو، در حوادث اسلامی چه در زمان پیمبر و چه بعد از وفات وی تأثیر قابل توجهی داشت، در حوادث آخر خلافت عثمان و جنگ جمل دست اندر کار و پیش قدم بود ولی کوشش او برای خلافت طلحه یا زبیر به جایی نرسید، او به سال ۵۷ یا ۵۸ هجری وفات کرد و در بقیع دفن شد، بنا به بعضی روایات معاویه بن ابی سفیان، وی را به حیلتی شگفت به قتل رسانید تا زمینهی مناسبی برای بیعت یزید، پسرش فراهم گردد. این روایت را عمادالدین طبری در (کامل بهایی) و رشیدالدین فضل اللَّه بن ابی الخیر همدانی در (جامع التواریخ) و حافظ ابرو در (مجمع التواریخ) نقل کردهاند و مستند آنان ظاهراً گفتهی زمخشری (متوفی ۵۳۸) بوده است، این اسناد را دانشمند گرانمایه جناب آقای مدرس رضوی متعنا اللَّه بطول بقائه در (تعلیقات حدیقه الحقیقة، طبع طهران، ص ۳۹۲- ۳۹۰) یاد فرمودهاند برای آنکه حکیم سنایی نیز در ضمن کتاب حدیقه بدین مطلب، اشارت کرده است.
برای اطلاع از احوال عایشه، جع: طبقات الفقهاء، تالیف ابواسحاق شیرازی، طبع بغداد، ص ۱۷، اسد الغابه، طبع مصر، ج ۵، ص ۵۰۴- ۵۰۱، الإستیعاب، طبع حیدر آباد دکن، ج ۲، ص ۷۴۵- ۷۴۳، شذرات الذهب، طبع مصر، ج ۱، ص ۶۳- ۶۱، تفسیر قرآن کریم، تالیف سور آبادی، ص ۳۲- ۲۲، ص ۳۳۳، قصص قرآن مجید، انتشارات دانشگاه طهران، ص ۳۳۶- ۳۳۴، سفینه البحار، در ذیل: عیش.
ازار: هر جامه که تن را بپوشد، چادر، شلوار.
ردا: جامهای که بر خود پیچند، جبه، عبا.
خمار: چادر نادوخته، سر انداز و روسری، نوعی از پارچهی چهار گوش که سر را با آن بپوشانند، لثام و آن لباسی که چانه و نیم رخ را با آن میپوشانند.
پاک جیب: به کنایت، عفیف. نظیر: پاک دامن. جیب: گریبان است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!