مقدمه ولد نامه – زبان ترکی در دستگاه مولوی
با اینکه مولوی از کودکی در بلاد ترکی نشو و نما کرد و اولادش همه آنجا متولد شده بودند معذلك دستگاه این خانواده، دستگاه فارسی زبان بوده است به طوری که زبان فارسی را بهتر از عربی و ترکی هم می فهمیدهاند.
از خود مولوی که متولد بلخ بود بگذریم حتی سلطان ولد که متولد لارنده است به تصریح خودش زبان فارسی را بهتر از ترکی و عربی می فهمیده و آن را زبان معمول دستگاه خانوادگی و پیر و مریدی خودشان می شمرده است در ص ۳۸ بعد از چند بیت عربی می گوید:
فارسی گو که جمله دریابند / گرچه زین غافلند و در خوابند
در ص ۳۹۴ می گوید:
بگذر از گفت ترکی و رومی / که از این اصطلاح محرومی
ليك از پارسی و از تازی / گو که درین هر دو خوش همی تازی
و در غزلیات می فرماید:
اخلّائی اخلّائی زبان پارسی گویم/که نبود شرط در حلقه شکر خوردن بتنهائی
مولوی موجود آسمانی است چرا او را در قفس زمین حبس می کنیم و او را به ترك و فارس و عرب اختصاص می دهیم خود او می گوید:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاك / چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
حقیر در تتبّع مثنوی گفته ام:
نکته ای گویم بوزن مثنوی / در بيان وصف حال مولوی
گرچه تن شد از خراسان سوی روم / در نگنجد جان من در هیچ بوم
تا نپنداری که کرم خاکیم / من زمینی نیستم افلاكيم
خود مولانا می گوید:
خراسان و عراق آمد مقامم / ولی چون شمس در غوغای رومم
زهای و هوی این و آن چه ترسم / که من خود هوی دشتمهای رومم
دیدگاه خود را ثبت کنید
آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!